پایگاه اطلاع رسانی کاروان ۲۵۰۱۳ لبیک حج- شهرستان بانه

لبیک اللهم لبیک لبیک لاشریک لک لبیک ان الحمد و النعمه لک والملک لا شریک لک

پایگاه اطلاع رسانی کاروان ۲۵۰۱۳ لبیک حج- شهرستان بانه

لبیک اللهم لبیک لبیک لاشریک لک لبیک ان الحمد و النعمه لک والملک لا شریک لک

شناخت امکان مقدس(مکه)

عربستان سعودی دو میلیون و دویست و چهل هزار کیلومتر مربع مساحت دارد و جمعیت آن حدود 13 میلیون نفر است. این کشور در جنوب غربی آسیا واقع شده و از شمال به کشور اردن هاشمی، عراق و کویت و از شرق به‏ خلیج فارس و شیخ نشین‏های جنوبی آن و دریای عمان، و از جنوب به جمهوری یمن و از مغرب به دریای سرخ محدود است. پادشاهی در عربستان موروثی است و شخص پادشاه بر وزیران ریاست دارد. پایتخت عربستان ریاض است و مراکز دینی این کشور دو شهر مکه و مدینه‏اند. ساکنان عربستان مسلمانند اما در فروع، پیرو مذهب احمد بن محمد بن حنبل (م - 242) و در اصول اعتقاد، پیرو مکتب ابوالحسن اشعری (م - 330) می‏باشند. گروهی از آنان پیروان محمد بن عبدالوهاب‏اند

شهر مکه

‏ عربستان سعودی دو میلیون و دویست و چهل هزار کیلومتر مربع مساحت دارد و جمعیت آن حدود 13 میلیون نفر است. این کشور در جنوب غربی آسیا واقع شده و از شمال به کشور اردن هاشمی، عراق و کویت و از شرق به‏ خلیج فارس و شیخ نشین‏های جنوبی آن و دریای عمان، و از جنوب به جمهوری یمن و از مغرب به دریای سرخ محدود است. پادشاهی در عربستان موروثی است و شخص پادشاه بر وزیران ریاست دارد. پایتخت عربستان ریاض است و مراکز دینی این کشور دو شهر مکه و مدینه‏اند. ساکنان عربستان مسلمانند اما در فروع، پیرو مذهب احمد بن محمد بن حنبل (م - 242) و در اصول اعتقاد، پیرو مکتب ابوالحسن اشعری (م - 330) می‏باشند. گروهی از آنان پیروان محمد بن عبدالوهاب‏اند. وی در شهر عُیَیْنه از بلاد نجد متولد شد. فقه حنبلی را از پدر خویش آموخت و سرانجام بر اثر خواندن کتاب‏های ابن تیمیه (661 - 728) و شاگرد او ابن قیم (691 - 751) روش آنان را پذیرفت. این دو در اصطلاح، معروف به ظاهری هستند؛ یعنی بر ظاهر معنای قرآن و احادیث اعتماد می‏کنند. محمد بن سعود سر سلسله خاندان سعودی، که در دهکده درعیه (نزدیک ریاض فعلی) اقامه داشت، به وی گروید و پس از او نیز پادشاهان دیگر از وی پیروی کردند. محمد بن عبدالوهاب و گرویدگان به وی، ساختن قبر و هر گونه نما روی قبرها را بدعت و کفر می‏دانند و بدین‏ جهت آثار قبرهایی را که در بقیع ، اُحُد ، مکه و دیگر جاها بود ویران کرده، قبرها را با زمین هموار ساختند. در عربستان سعودی پیروان دیگر مذاهب اسلامی نیز وجود دارند؛ و از جمله در مدینه، مکه و قطیف، اقلیت شیعه زندگی می‏کنند.
شهر مکه در فاصله ۸۰ کیلومتری دریای سرخ واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا، ۳۳۰ متر است. به خاطر اتوبانی که اکنون ساخته شده، تا بندر جده تنها ۶۰ کیلومتر فاصله دارد و از طریق بزرگراه هجرت، ۴۲۵ کیلومتر با مدینه فاصله دارد. (تصویر ماهواره‌ای)
مکه در میان کوه‌ها واقع شده، فاصله بین دو کوه را اعراب شعب می‌گویند.
این شهر در میان کوه‌های کم ارتفاعی باسازندسنگی واقع شده‌است درحال حاضر، اطراف مسجدالحرام را خانه‌ها و هتل‌هایی فرا گرفته، که بر فراز این تپه‌های سنگی واقع شده‌اند. برای سهولت رفت و آمد، تونلهای زیادی برای عبور ماشینها در نظر گرفته‌اند، که مسافت‌ها را بسیار کاهش می‌دهد. سرزمین وحی پیامبر خدا این شهر است
مسلمانان معتقدند پس از آن‌که به اذن خداوند چشمه زمزم زیر پای اسماعیل جوشید و در آن منطقه آب یافت شد، مردم در آنجا ساکن شدند و شهر مکه به وجود آمد و نیز ابراهیم به فرمان خدایش کعبه را ساخت. بنابر این روایت که تنها و توانمندترین روایت در مورد بنیان گذاری مکه و کعبه‌است می‌توان نتیجه گرفت که بنیان گذار این شهر ابراهیم از پیامبران خدا بوده‌است.روایت شده که حضرت آدم اولین معمار کعبه بود که دردیوار ان سنگ مقدس سیاه وجود دارد.
شهر مکه مکرمه در دل مجموعه ای از دره های رشته کوههای حجاز واقع است و مسجد الحرام در میان دره ابراهیم ، با حدود  277متر ارتفاع از سطح دریا قرار دارد از ویژگیهای برجسته این منطقه ، کوههای پر شمار پیرامون آن است که برخی از آنها در شکل گیری تاریخ آن نقش داشته اند، از آن جمله جبل النور است ، که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، پیش از بعثت ، در آن به پرستش خدا می پرداخت دیگر جبل ثور است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، در راه هجرت به مدینه منوره ، در آن پنهان شد هجرت ابراهیم علیه السلام از عراق به فلسطین و صحرای  سینا در مصر و از آنجا به بیت الله الحرام در مکه مکرمه ، در حدود چهار هزار سال پیش ، دروازه های شمالی شهر را تعیین کرده است مهمترین دروازه های دیگر برای حاجیان عبارتند از : دروازه عراقی ( زبیده )، دروازه مصری ، دروازه شامی و دروازه یمانی یا جنوبی
نامهای دیگر مکه
بکّه: یکی دیگر از نامهای شهر مکه ، بکّه است . این نام در قرآن نیز ذکر شده‌است:
• 
إِنَّ اوَّلَ یَبْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَهُدیً لِلْعالَمِینَ[۱]
• 
ترجمه: نخستین خانه‌ای که برای پرستش مردم نهاده شد، همان است که در بکّه‌است ، آنجا با برکت و راهنمایی برای جهانیان است.
تفسیر مفسران اسلامی اینست که واژه بکّه در اصل البکّ است و معنای آن «مزاحم شدن» است . وقتی عده‌ای از مردم در مکانی ازدحام می‌کنند، می‌گویند: یباکّ الناس. در روایات منقوله منتسب به امامان شیعه علت نامگذاری مکه به بکه، ازدحام مردم در کنار خانه خدا معرفی شده‌است .
اُمّ القُری: یکی دیگر از نامهای مکه ، امّ القری است . چنانکه در قرآن آمده‌است: وَکَذلِکَ اءَوْحَیْنا إ لَیْکَ قُراناً عَرَبِیّاً لِتُنْذِرَ اُمَّ القُری وَمَنْ حَوْلَها[۲]
• 
ترجمه: و این چنین قرآنی عربی به تو وحی کردیم تا مردم شهر مکه و اطراف آن را انذار بدهی.
از دید مفسران اسلامی شیعه علت نامگذاری این شهر به امّ القری اینگونه‌است. در روایات راجع به علت نامگذاری آن به‌ام القری سخن گفته نشده‌است . و شاید از آن جهت که از خود این نام ، علت نامگذاری آن روشن هست کسی از امامان شیعه راجع به آن سؤ ال نکرده‌است . بنابر تفسیر مفسران شیعه، امّالقری یعنی ریشه شهرها. مکه، ریشه تمام شهرهاست ، زیرا اولین نقطه‌ای است که در روی زمین ظاهر شد. علاوه بر اینکه از نظر عظمت و شکوه نیز بر همه شهرها شرف دارد؛ چون نهال اسلام در آنجا رویید و بر سایر سرزمینها و مملکتها سایه افکند.
البلد الا مین: البلد الامین یکی دیگر از نامهای مکه‌است . در قرآن آمده‌است: وَهَذا البَلَدُ الاَمِینَ [۳]
و همه مفسرین اتفاق دارند بر اینکه منظور از البلد الامین، مکه است . از دید مفسرین جمله بلدالامین یعنی شهر کسی که امنیت دارد در علّت نامگذاری شهر مکه به البلدالا مین دو احتمال وجود دارد: احتمال اوّل : شهر مکه حرم خداست . و هر کسی که در حرم بمیرد، خداوند او را در روز قیامت از وحشت و ترس در آن روز، در امان قرار می‌دهد.

 

سجدالحرام

چهار زاویه کعبه به چهار رکن نامور است. هرگاه واژه رکن بدون پسوند به کار رود، مقصود از آن رکنی است که حجرالاسود در آن است.
مسیر طواف، از رکن حجرالاسود آغاز می شود، سپس به رکن عراقی می رسد، پس از آن به رکن شامی و سپس به رکن یمانی و آنگاه باز به رکن حجرالأسود می رسد و همین جا یک شوط پایان می یابد.
از میان این چهار رکن، فضیلت رکن یمانی و رکن اسود از دو رکن دیگر بیشتر است; چنان که روایات زیادی از شیعه و سنّی درباره فضیلت و اهمیت این دو رکن نقل شده است. در روایتی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله)لا یَسْتَلِمُ إِلاّ الرُّکْنَ الاَْسْوَدَ وَ الْیَمَانِیَّ ثُمَّ یُقَبِّلُهُمَا وَ یَضَعُ خَدَّهُ عَلَیْهِمَ ;(1) رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دو رکن یمانی و اسود را استلام می کرد و آنها را می بوسید و صورتش را بر آنها می نهاد. (1) ابومریم نقل کرده است که همراه امام باقر(علیه السلام) طواف می کردم. در هر دوری که می زد، رکن یمانی را استلام می کرد و می فرمود: اللَّهُمَّ تُبْ عَلَیَّ حَتَّی أَتُوبَ وَ اعْصِمْنِی حَتَّی لا أَعُودَ ;(2)
در روایتی دیگر از امام صادق(علیه السلام) آمده است که الرُّکْنُ الْیَمَانِیُّ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ لَمْ یُغْلِقْهُ اللَّهُ مُنْذُ فَتَحَهُ .(3) رکن یمانی دری از درهای بهشت است و از روزی که گشوده شده، بسته نشده است. همچنین رکن یمانی از جایْ هایی است که دعا در آنجا به اجابت می رسد.
به نقل از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمده است که فرمود: مَسْحُ الحَجَر و الرُکْن الیمانی یَحُطُّ
الخَطایا حَطّ ; مسح حجرالاسود و رکن یمانی، گناهان انسان را پاک می کند.
بنا به مشهور، محلی که برای فاطمه بنت اسد شکافته شد تا به درون کعبه رود و فرزندش علی بن ابی طالب را به دنیا آورد، در کنار رکن یمانی بوده است.
به دلیل بازسازی هایی که در دیوار کعبه صورت گرفته، هیچ اثری از محل ورود این بانوی بزرگوار بر کعبه دیده نمی شود.
حجر الاسود
حجرالاسود یا سنگ سیاه، از اجزای بسیار مقدس مسجدالحرام بوده و در رکن اسودِ کعبه در ارتفاع 5/1 متری قرار گرفته است. این سنگ مقدس، پیش از اسلام و پس از آن، همواره مورد اعتنا و توجه کامل بوده و در حقیقت در شمار عناصر اصلی کعبه
بوده است. به لحاظ همین تقدّس، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آن را نگاه داشت و دیگر سنگ هایی را که به شکل بت ساخته شده بود، به دور ریخت.
حجرالأسود در جریان تخریب کعبه، که پنج سال پیش از بعثت صورت گرفت، در فاصله ای دور از مسجد واقع شد. در زمان نصب آن به جای خود، همان گونه که پیشتر گذشت، قریش به نزاع پرداختند، اما با درایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، همه قریش در فضیلت آن سهیم شدند و عاقبت به دست خود آن حضرت نصب
گردید. به مرور زمان و در اثر تحوّلات و تغییرات، از حجمِ نخستینِ این سنگ کاسته شد و حتی به چند پاره تقسیم گردید که آخرین بار قسمت های مختلف آن را به یکدیگر متصل کردند و آن را در محفظه ای نقره ای قرار دادند. در حال حاضر تنها به آن اندازه که برای بوسیدن و استلام لازم است، جای گذاشته اند.
در بسیاری از روایات آمده است که حجرالأسود از سنگ های بهشتی است و همراه آدم(علیه السلام) به زمین فرود آمد.(1)
در نقلی از ابن عباس آمده است که اگر کسی با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بیعت نکرد و سپس حجرالاسود را استلام نمود، با خدا و رسول(صلی الله علیه وآله) بیعت کرده است.
همچنین در روایات آمده است که این سنگ در آغاز سفید بود، اما گناهانی که فرزندان آدم انجام دادند، سبب سیاه شدن آن گردید.(2)
از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود:
فاللّه تعالی یُحْییه یَوْم القیامة، له عَینان یُبْصر بهما، و لسانٌ یَنطق فیَشهد علی مَنِ  اسْتَلَمه.
خداوند در روز قیامت، حجر الاسود را زنده می کند، در حالی که دو چشم بینا و زبانی گویا دارد و شهادت می دهد که چه کسی آن را استلام کرده است.
همچنین از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: الحجر یمین الله فی أرضه، فمن مسحه، مسح یدالله (3); حجرالاسود، دست خداوند در روی زمین است، کسی که آن را مسح کند، دست خدا را مسح کرده است.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: در صورتی که کسی در اطراف حجر نبود و به راحتی امکان استلام و بوسیدن بود، آن را ببوسید و در وقت ازدحام، از دور، بر او تکبیر بگویید.(4) همچنین حضرتش فرمود: از جمله چیزهایی که از زنان برداشته شده است، یکی هم استلام حجر الاسود است.(1)
روزی عمر در حالی که حجر را می بوسید، می گفت: تو را تنها به خاطر آن که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می بوسید، می بوسم، وگرنه می دانم که تو سنگی بیش نیستی و نفع و ضرری نداری!
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرمود: حجر، هم سود دارد و هم زیان، فهذا یشهد للمؤمن بالوفاء و یشهد علی الکافر بالجُحود. ;(2) این سنگ وفای مؤمن را نشان می دهد و انکار کافر  را.
در سال 317 قمری یکی از فرقه های منسوب به اسماعیلیان که به قرامطه شهرت داشت، حجرالأسود را از کنار کعبه برداشت و به احساء برد. این گروه به مدت 22 سال ـ چهار روز کم ـ تا سال 339 هجری سنگ را در آنجا نگاه داشتند و سپس در عید قربان همین سال، آن را به جای نخست باز گرداندند.(3) پس از آن، طی سال های پیاپی، حجر الاسود به طور عمد یا غیر عمد از جای خود کنده شد و هر بار اجزایی از آن خرد و جدا گردید. هر بار این اجزا به هم چسبانده شد و همان گونه که گذشت، اکنون مجموعه آن در هاله ای از نقره قرار داده شده است.
حجرالأسود بردیوار کعبه درارتفاع 5/1 متری زمین قرار دارد. استلام و بوسیدن آن سفارش شده و در نقل ها آمده است که رسول الله(صلی الله علیه وآله) مقیّد به استلام و بوسیدن آن بوده است.
گفتنی است حجرالأسود آغاز و پایان طواف بوده و برابر آن سنگ سیاهی روی زمین (تا انتهای مسجد) کشیده شده است. به علاوه، چراغی سبز رنگ بر دیوار مسجد
برابر حجرالأسود نصب شده تا راهنمای طواف کنندگان باشد.(1)
مُلْتَزَم
قسمتی از دیوار و پایین دیوار کعبه را، که در یک سوی آن حجرالأسود و در سوی دیگرش باب کعبه قرار دارد، ملتزم می نامند. این محل را از آن روی ملتزم می نامندکه مردم درآن قسمت می ایستند وبه دیوارملتزم شده، می چسبند و دعا می خوانند.
در روایتی آمده است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) صورت و دست های خود را روی این قسمت از دیوار قرار می داد. همچنین، از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: ملتزم، محلی است که دعا در آنجا پذیرفته می شود و بنده ای نیست که در آنجا خدا را بخواند و خداوند دعایش را اجابت نکند.(2) یکی از کارهایی که در اینجا انجام می شود، آن است که بنده دست را بر دیوار این بخش گذاشته، و به گناهان خود اعتراف کند. امام صادق فرمودند: فإنّ هذا مکانٌ لم یقرّ عبدٌ لربّه بذنوبه ثمّ اسْتغفرالله الاّ غَفَر الله له ; هیچ بنده ای در اینجا اعتراف به گناهانش نمی کند، و طلب استغفار نمی نماید، جز آن که خداوند او را می بخشد. (3)
مستجار
مقابل ملتزم، در سوی دیگرِ کعبه، دیوار کنار رکن یمانی را مستجار می نامند. جار به معنای همسایه و مستجار ، به معنای پناه بردن به همجوار و به صورت کلی تر پناه بردن است.
زمانی که خانه کعبه دو در داشت، درِ دیگر آن در کنار مستجار بود که مسدود شد. اینجا نیز از مکان های استجابت دعا است و محلی است که مردم به آنجا پناهنده می شوند به همین دلیل بدانجا مستجار گفته می شود.(1) محل ورود فاطمه بنت اسد در کعبه، برای تولد امام علی(علیه السلام) همین بخش از دیوار کعبه بوده است.
حطیم
از مکان های محترم در مسجدالحرام، در کنار کعبه، حطیم است و مردم در این قسمت برای دعا جمع می شوند و به یکدیگر فشار می آورند.(2) این که آیا حطیم تنها همان محدوده کنار حجر الأسود و باب کعبه را شامل می شود یا وسعت بیشتری دارد، اختلاف است. در روایتی از امام صادق(علیه السلام)، تنها همین موضع را حطیم می نامند.(3) چنان که شیخ صدوق نیز آورده است که حطیم فاصله میان درِ کعبه و حجر الاسود را گویند، جایی که خداوند توبه آدم را پذیرفت.(4)
به تعریف دیگر، حطیم قسمتی از سطح مسجد الحرام است که از حجر الاسود آغاز می شود و به سمت اصل چاه زمزم ـ نه مدخل ورودی آن ـ و از آنجا تا مقام ابراهیم و پس از آن تا حجر اسماعیل ادامه می یابد. این محدوده را تا دیوار کعبه حطیم می نامند.(5) در تعریف دیگر، حطیم محدوده داخلی حِجْر اسماعیل است.
حطیم از آغاز مورد توجه مسلمانان بوده و مردم برای استغاثه و دعا در آنجا جمع می شوند. خواندن نماز در این قسمت فضیلت بسیار دارد و سفارش شده است.
در میانه ضلعی که درِ کعبه در آن است، در روی زمین و کنار دیوار کعبه، حفره ای
وجود داشت که گفته اند محل قبلی مقام ابراهیم بوده است. همچنین در باره این محل، گفته اند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در آنجا به نماز ایستاده است. در سال 1377 این حفره را به دلیل ازدحام جمعیت برای اقامه نماز، پر کرده و با سنگ محل آن را مشخص ساختند، این حفره را معجن می نامند، جایی که ملاط برای بنای کعبه درست می کرده اند.
حِجْر اسماعیل
در فاصله میان رکن عراقی و شامی، دیواری است با ارتفاع 30/1 متر که قوسی شکل بوده و حجر اسماعیل نامیده می شود. حجر اسماعیل یادگار زمان ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام) و مدّت زمانی پس از بنای کعبه می باشد. بنابر این، قدمت و پیشینه آن به زمان بنای کعبه به دست ابراهیم(علیه السلام) می رسد.
نقل های تاریخی حکایت از آن دارد که اسماعیل(علیه السلام) در همین قسمت زندگی می کرد و خیمه گاه او در این سوی بوده است. مادرش هاجر نیز با وی در همین جا می زیست و پس از رحلت، در حجر دفن شد. از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: الْحِجْرُ بَیْتُ إِسْمَاعِیلَ وَ فِیهِ قَبْرُ هَاجَرَ وَ قَبْرُ إِسْمَاعِیلَ ;(1) حجر، خانه اسماعیل و محل دفن هاجر و اسماعیل است.
از آنجا که حجر اسماعیل داخل در مطاف است، می تواند نشانه ای بر عظمت آن باشد. در برخی از روایات آمده است که پیامبران زیادی در اینجا مدفون شده اند. در اصل، حجر اسماعیل جزئی از کعبه به شمار می آید.
گویا برای نخستین بار، منصور عباسی حجر اسماعیل را با سنگ های سفید پوشانید. پس از آن در دوره مهدی و نیز هارون عباسی این سنگ ها تعویض و نو شد. ناودان طلا نیز که بر بام کعبه نصب شده، به سمت حِجر اسماعیل است
مقام ابراهیم(علیه السلام)
ازدیگر نقاط مقدس مسجدالحرام، مقام ابراهیم است. این مقام، یکی از شعائر الهی خوانده می شود وخداوند درباره آن فرموده است: "  وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی " (1).
این مکان مربوط به زمانی است که ابراهیم(علیه السلام) دیوارهای کعبه را بالا می برد; آنگاه که دیوار بالا رفت، به حدی که دست بدان نمی رسید، سنگی آوردند و ابراهیم(علیه السلام) بر روی آن ایستاد و سنگ ها را از دست اسماعیل(علیه السلام) گرفت و دیوار کعبه را بالا برد. در روایات دیگری آمده است که ابراهیم(علیه السلام) بر روی این سنگ ایستاد و مردم را به حج فرا خواند. برروی این سنگ، اثرپای ابراهیم(علیه السلام) مشخص است امااثری ازانگشتان آن حضرت نیست.
این سنگ به شکل تقریبیِ مربع با طول و عرض 40 سانتی متر و ارتفاع تقریبی 50سانتی متر است. رنگ آن، رنگی میانه زرد و قرمزی متمایل به سفید است. از زمان مهدی عباسی بدین سو، این سنگ با طلا پوشانده شد و در محفظه ای قرار گرفت تا صدمه ای نبیند.
در گذشته، بر روی این محل، بنایی بزرگ از آجر و سنگ و چوب بنا شده بود که اطراف آن را با آیات قرآن مزیّن کرده بودند. از آنجا که این قبّه قسمتی از مسجد را به خود اختصاص داده و از فضای مطاف کاسته بود، به تدریج از انتقال آن به محلی دیگر در مسجد الحرام سخن به میان آمد.
گفتنی است بنا به برخی از
در باره انتقال مقام به نقطه دیگر مسجد، در حوالی سال های 1377 تا 1380 قمری، بحث های زیادی میان علمای اهل سنت صورت گرفت. ابتدا قرار بود که مقام به مقصوره ای که در نزدیکی باب بنی شیبه ساخته شد، منتقل شود; اما به دلیل مخالفت عمومی علمای اسلامی در سایر نقاط با این اقدام و تأکید بر ابقای آن در محل قبلی ـ والبته در مقصوره فلزی موجود ـ دولت سعودی پذیرفت تا آن را در بنای کوچکتری که امروزه موجود است، قرار دهد.(1) مقصوره جدید در 18 رجب سال 1387 هجری قمری نصب شد و گویا اندکی بعد مقصوره ای به همان صورت، با طراحی نوینی ساخته و نصب شد. مقصوره قبلی در موزه حرم در مکه مکرمه نگاهداری می شود. این هم افزودنی است که ایرانیان برابر مقام ابراهیم به سوی کعبه نماز می خوانند; یعنی جهت جغرافیایی ایران به سمت قبله، در زاویه میان حجر الاسود و رکن عراقی است.
زَمْزَم
چاه زمزم، از دیگر آثار مسجدالحرام است که با نامهای چاه اسماعیل، حَفیرة عبدالمطّلب، شفاء سُقْم، عافیه، مَیْمونه، طُعْم، بَرکة، بَرّة و... شناخته می شود. این چاه در قسمت شرقی مسجدالحرام قرار دارد و همانند دیگر مشاهد حج، از آثار ابراهیم، اسماعیل و هاجر است. در روایات اسلامی آمده است: پس از آنکه ابراهیم(علیه السلام)، همسر و فرزندش را ترک کرد، تشنگی بر آنها چیره شد و خداوند به وسیله جبرئیل، چاه زمزم را برای حفظ جان اسماعیل(علیه السلام) و هاجر پدید آورد. بدین صورت، چاه زمزم آیتی از آیات الهی است.
این چاه در آغاز، منبع تأمین آب مکه بود و پس از آن چاه های دیگری در مکه و اطراف آن ایجاد شد. عرب ها برای این چاه تقدّس بسیار قائل بودند و حتی می گویند که ساسان بن بابکان جدّ سلسله ساسانی نیز از این چاه آب نوشیده است! این را نشانی از آن دانسته اند که ایرانیان هم برای زمزم حرمتی قائل بوده اند
وجود این چاه و اهمیت آن برای مردم مکه سبب شده بود تا در قریش منصب سقایت به وجود آید. این منصب در اوان ظهور اسلام، در دست عباس عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود. گفته شده که در جاهلیت مدت زمانی این چاه پر شده بود و عبدالمطّلب آن را از نو گشود. از آن زمان تا به امروز این چاه مورد استفاده قرار می گیرد، گرچه آب آن، کم و زیاد می شود.
در روایات اهل بیت(علیهم السلام)، نوشیدن از آب زمزم سفارش شده و همه مسلمانان به متبرک بودن آن باور دارند. امام علی(علیه السلام) فرمود: مَاءُ زَمْزَمَ خَیْرُ مَاء عَلَی وَجْهِ الاَْرْضِ ;(1) آب زمزم، بهترین آب روی زمین است. (2) روایات موجود نشان می دهد که پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام) به طور معمول بعد از طواف، از آب زمزم استفاده می کردند.
اکنون برخی از شرکت های عمرانی یا خدماتی در کشور سعودی، ظرف هایی از آب
زمزم را به عنوان هدیه در اختیار حجاج قرار می دهند.
هنگامی که بنی عباس سقایت را حق خانوادگی خویش می دانستند، قبّه ای بر روی زمزم ساخته بودند که قرن ها برپا بود و پیوسته بازسازی می شد. در طرح توسعه ای که در عهد سعودی ها به اجرا در آمد، به هنگام تخریب قبّه مقام ابراهیم، ساختمان چاه زمزم هم خراب شد و تنها پلکانی برای رفتن به زیرزمین و استفاده از آب ساخته شد. و همچنین آب زمزم به وسیله لوله کشی به خارج از مسجدالحرام انتقال داده شد.(1) در حال حاضر، مرکز تجمع این آب، تصفیه و تلفیق آن با آبهای دیگر در یک مجتمع بزرگی در منطقه کُدَی انجام می شود و از آنجا با ماشین یا لوله کشی به نقاط دیگر انتقال داده می شود.
درهای مسجد
مسجد الحرام در گذر تاریخ و در توسعه هایی که صورت گرفت، دارای درهای بسیاری شد که برخی از آنها، در هر دوره، نامی ویژه به خود گرفت. در حال حاضر، مسجد شمار فراوانی درِ کوچک و بزرگ دارد. درهای کوچک اغلب در طرف مسعی است که نام های آنها عبارت است از: باب بنی شیبه ، باب السلام ، باب علی ، باب النبی ، باب العباس و در دو سوی این درها، باب مروه در برابر مروه و باب صفا در برابر صفا است. گفتنی است که باب بنی شیبه از اعتبار خاصی برخوردار بوده است; زیرا پس از سقوط هُبَل از بام کعبه، آن را در کنار این در دفن کردند و بنابراین، رفت و شد موحّدان در اینجا، به معنای کوبیدن بیشتر شرک و بت پرستی است. استحباب ورود از این در به مسجد به همین دلیل است.(2)
در سمت شمالی مسجد، افزون بر درهای متعدد، مهم ترین دری که در امتداد کوه
مروه قرار دارد باب الفتح است که ورودی آن بسیار بزرگ می باشد. این همان است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در فتح مکه (20 رمضان سال هشتم هجرت) از آن وارد گردید.
در سمت غرب، مهم ترین در، باب فهد است; زیرا افزایش جدید مسجد در این قسمت، افزایشی است که در دوره فهد صورت گرفته است.
در سمت شمال مسجد، دو در بزرگ عبارت است از باب اجیاد و باب ملک عبدالعزیز
شاذروان : همان برآمدگیهایی است که در اطراف کعبه قرار دارد، و آن بخشی از کعبه است که توسط قریش از ساختمان کعبه کاسته شد. و هم اکنون همانند پوششی اطراف خانه را در برگرفته است. شاذروانِ کنونی از ساخته های سلطان مراد چهارم در هنگام ساختمان کعبه در سال ۱۰۴۰ هجری است. زمانی که در بازسازی های کعبه، ابعاد خانه قدری کوچک تر از بنای ابراهیمی بنا شد، برای حفظ ابعاد اصلی، فضای عقب نشینی شده را با ساخت سکویی کم ارتفاع، علامت گذاری کردند که «شاذَروان» نامیده شد و چون ملاک در طواف، حدّ اصلی کعبه است; فقها برای حصول شرط خروج طواف گزار از کعبه، طواف بر روی شاذروان را صحیح نمی دانند. بنابراین، شاذروان همان سنگ مایلی است که بخش تحتانی دیوار کعبه را تا روی زمین پوشانیده است، به اضافه بخشی که در مقابل حجراسماعیل به صورت پلّهی ساخته شده است که ارتفاع آن از سطح زمین بیست سانتیمتر و عرض آن چهل سانتیمتر است. این پله جایگاه مردمی است که برای دعا و تضرع به درگاه الهی بر روی آن می ایستند و سینه و شکم خود را بر کعبه قرار می دهند و دستان را بر بالای سر خود و بر دیوار کعبه می گذارند. علت آنکه در این قسمت شاذروان قرار داده نشده، این است که در بنای ابراهیم ، حجر اسماعیل جزو خانه کعبه بوده است که در ساختمان قریش به علّت کمبود مال حلال از خانه کاستند و بر حجر افزودند. همچنین در پایین درِ کعبه، شاذروان قرار داده نشده و به صورت پلهای صاف به طول ۳۴۵ سانتیمتر ساخته شده است که مردم در ملتزم بر آن میایستند و به درگاه خداوند دعا و نیایش می کنند. در بالای «شاذَروان» حلقه های از مس قرار دارد که در هنگام پائین آوردن جامه کعبه (کسوة الکعبه) لب جامه به این حلقه ها می بندند تا اینکه جامه محکم واستوار باشد.
درب کعبه : طبق اعتقاد مسلمانان، در دوران ابراهیم دو درگاه بدون در، هم سطح زمین، برای کعبه گشوده شد. در دوران جوانی محمد (پیامبر اسلام)، قریش کعبه بازسازی نمودند، برای اولین بار درب چوبی توسط قریش، برای کعبه، در محل فعلی که بالاتر از زمین قرار دارد نصب گردید. پیش از بنای قریش، کعبه دو در داشته است: یکی در ناحیه شرقی- محل در فعلی- و دیگری در ناحیه غربی، که از یکی وارد و از دیگری خارج می شده اند، اما قریش تنها در ناحیه شرقی آن دری نصب کرد. بعدها عبدالله ابن زبیر در دیگر را گشود که به وسیله حجاج بن یوسف بسته شد و اکنون همان یک در باقی مانده است. این در تا به حال چندین بار عوض شده است و آخرین بار در سال ۱۳۹۸ قمری به دستور خالد بن عبدالعزیز در جدیدی ساخته و نصب گردید. ساختمان کعبه نیز از سال ۱۰۴۰ تا قرن اخیر تعمیر نشده بود، ولی در سال ۱۳۷۷ قمری و سپس ۱۴۱۷ به دستور سعود بن عبدالعزیز و فهد بن عبدالعزیز در آن تعمیراتی صورت گرفت. سقف کعبه به صورت دو سقفی است که با سه پایه چوبی که در میانه آن در یک ردیف قرار گرفته، نگهداری می شود اطراف آن سنگ های مرمر نصب شده و در کنار آن پلکانی قرار دارد که برای رسیدن به سقف بالایی تعبیه شده است. آخرین در کعبه که از چوب ساج و نقره خالص است و با طلا و جواهرات مزین شده، در دوران سعودی تعویض شده است.
زمزم : در نزدیکی مقام ابراهیم و در هجده متری کعبه، در زیرزمین واقع است و آب آن توسط پمپ از طریق لوله کشی به زائرین می‌رسد.چاه زمزم از دیگر آثار مسجد الحرام است که با نامهای چاه اسماعیل، حفیرة عبدالمطلب، شفاء سُقم، عافیه، مَیمونه، طُعم، بَرکة، بَرّة ، شناخته می‌شود. این چاه در قسمت شرقی مسجدالحرام قرار دارد و همانند دیگر مشاهد حج، از آثار ابراهیم، اسماعیل و هاجر است. بر اساس متن قرآن، پس از آنکه ابراهیم ، همسر و فرزندش را ترک کرد، تشنگی بر آنها چیره شد، هاجر به دنبال آب میانصفا و مروه دوید
سرانجام جبرئیل بال و یا پاشنه پای خود را بر زمین کوفت و زمزم جوشید، برای حفظ جان اسماعیل و هاجر پدید آورد.
در «کتاب مقدس» نام این مکان (که طبق متن کتاب مقدس یک چاه است) «بِئِر شَبَع» می باشد.
پس از مدتی آثار چاه از میان رفت تا آن که عبدالمطلب بار دیگر آن را حفر نمود و از آن زمان تا کنون حاجیان از این آب بهره‏مند می‏شوند. در توسعه اخیر سالن‏های جداگانه‏ای برای زنان و مردان، در طبقه زیرزمین مطاف، در کنار چاه ساخته شده و زائران از شیرهای آبی که در آنجا نصب شده و نیز از ظرف‏های ویژه‏ای که در نقاط مختلف مسجد الحرام از آب زمزم پر می‏شود استفاده می‏کنند. این چاه در آغاز، منبع تأمین آب مکه بود و پس از آن چاه‌های دیگری در مکه و اطراف آن ایجاد شد. عرب‌ها برای این چاه تقدس بسیار قائل بودند.
وجود این چاه و اهمیت آن برای مردم مکه سبب شده بود تا در قریش منصب «سقایت» به وجود آید. این منصب در اوان ظهور اسلام، در دست عباس عموی محمد بود. در روایات اهل بیت، نوشیدن از آب زمزم سفارش شده و همه مسلمانان به متبرک بودن آن باور دارند. امام علی گفت:«مَاءُ زَمزَمَ خَیرُ مَاءٍ عَلَی وَجهِ الأَرضِ»؛ (۱۹) «آب زمزم، بهترین آب روی زمین است.» (۲۰) روایات موجود نشان می‌دهد که محمد و امامان به طور معمول بعد از طواف، از آب زمزم استفاده می‌کردند. درباره اهمیت آب زمزم و فضیلت نوشیدن آن روایات زیادی نقل شده‌است. محمد گفته: زمزم بهترین چاههای دنیاست. خود او اغلب از این آب استفاده کرده و از آن می‌نوشید و در هر جا بود دستور می‌داد که اصحاب این آب را برای آشامیدن و وضو ساختن او فراهم آورند.
در دوران پاشاهی فهد دستور داد که آب زمزم از مکه به مسجد رسول الله در مدینه ببرند ودر اختیار حجاج بگذارند تا اینکه در مسجد رسول هم مانند مسجد الحرام حجاج آب زمزم بنوشند، این عملیه تا این روز هم ادامه دارد وآب زمزم از مکه به‌وسیله تانک به مسجد رسول رسانده می‌شود.
ناودان طلا
ناودان طلا : به عربی (میزاب الرحمة ) ، ناودان طلا نیز که بر بام کعبه نصب شده، به سمت حِجراسماعیل است. هرگاه باران بر بام کعبه ببارد، از ناودان رحمت در این فضای حجر اسماعیل می‌ریزد.به اعتقاد مسلمانان، اینجا مدفن اسماعیل و مادرش هاجر و پیامبران بسیاری می‌باشد.
گویند آن را نخست حجاج بن یوسف ثقفی نهاد تا آب باران بر بام خانه جمع نشود. در روایت آمده‌است که دعا در زیر ناودان کعبه مستجاب است.

منا
دره ای است به عرض تقریبا هفتصد متر و طول دو کیلومتر ونیم که حاجیان باید از طلوع خورشید روز دهم تا ظهر روز دوازدهم جز ساعاتی که اجازه داده شده آنجا را ترک کنند  آن مکان بمانند آن را ملالانی ، منی  و ممنی  هر سه در خوانده اند و برای هر یک وجه تسمیه ای نیز ذکر کرده اند....

 

 مشعر الحرام
مشعر یا مزدلفه جایی است که حاجیان پس از عرفات بدان جا می روند و تا سر زدن آفتاب ، در آن می مانند مشعر میان دو تنگه عرفه از یک سو و محسر از سوی دیگر واقع شده است...

 

 مسجدی در راه ذی طوی
فاکهى مى‏نویسد: در شمار مساجدى که آثارى از رسول خدا- ص- در آنها هست، مسجدى است در ذى طوى، در سر دو راهى تنعیم و جده. مصحح در پاورقى نوشته است که این مسجد دست راست کسى قرار داشت که به سمت ذى طوى مى‏رفت، درست‏ سر دو راهى تنعیم- جده. اما در توسعه خیابان از بین رفته است!؟...

 

 مسجد نمره   
در محل خیمه ای که پیامبر صلی الله علیه وآله در سفر حجة الوداع بر پا ساخت ، بنا شده است...

 

 مسجد معرس

مسجد معرس در نزدیکی مسجد شجره قرار دارد تعریس به معنای خواب آخر شب مسافر در استراحتگاه است از آنجا که رسول خدا (ص ) در این مسجد استراحت کرده و نماز صبح را خوانده است ، آن را به نام مسجد معرس می شناسند ویرانه این مسجد در سال 1354شمسی برجا بوده ، با این حال اکنون باید یقین داشت که در توسعه جدید یا در خود مسجد بزرگ شجره است یا میادین اطراف آن

...

 

 مسجد مزدلفه
در فاصله شش کیلومتری مسجد نمره و پنج کیلومتری  مسجد خیف در منا، مسجد مزدلفه قرار داردکه مساحت آن حدود شش هزار متر مربع است....

سجد مختفى
تا سالها قبل، مسجدى در پشت خانه آن حضرت در شعب ابى طالب بوده که به نام«مسجد مختفى» شناخته مىشده است. به نقل فاکهى، خانه ابولهب در کنار خانه خدیجه و رسول خدا- ص- بوده است.  او همراه همسرش به آن حضرت آزار مىرساندند. فاکهى مىنویسد: در خانه خدیجه سنگى خارج از خانه بود که بنا به نقل سلیم بن مسلم، یا فردى دیگر از مردم مکه، رسول خدا- ص- در وقتى که مخالفان از خانه عدى بن حمرا و خانه ابولهب سنگ بر خانه آن حضرت مىریختند در پشت این سنگ مخفى مىشد. اندازه این سنگ یک ذراع و یک وجب بوده است.  این محل به«مسجد مختفى» شهرت داشته و تا قبل از خراب شدنش، در زمان روى کار آمدن عبدالعزیز سعودى، بناى کوچکى داشته است.
الفاسى از آن با عنوان«مسجد المختبى» یاد کرده و نوشته است: مسجدى در سوق اللیل در نزدیکى مولد النبى است که آن را مسجد مختبى گویند و مردم در ایام تولد آن حضرت به آنجا مىروند.  این هم گفتنى است که در زمان فاکهى؛ یعنى قرن سوم هجرى، در شعب على بن ابى طالب که در درون همان شعب ابى طالب قرار دارد مسجدى بوده که آثارى از رسول خدا- ص- در آن بوده است. فاکهى پس از نقل این خبر مىنویسد: که معراج از شعب ابى طالب بوده است.  اکنون این شعب به نام«شعب على» که همان امام على بن ابى طالب-ع- است شناخته مىشود. مسجد شجره

مسجد شجره مسجدى با این نام- جدا از مسجد شجره معروف که در میقات است- در شهر مکه وجود دارد که در شمار کهن‏ترین مساجد این شهر است. فاکهى در خبرى آورده است: نقل کرده‏اند که رسول خدا در مسجد شجره نماز خوانده است. این مسجد پایین‏تر از محله یاجج قرار دارد. فاکهى در خبر دیگرى آورده: هر زمان که عبدالله بن عمر به مکه مى‏رفت، ابتدا در مسجدى فرود مى‏آمد که شجره نزدیک آن بود. وقتى آن را خلوت مى‏دید در آن نماز مى‏خواند و اگر خلوت نبود به جاى دیگرى مى‏رفت. فاکهى سپس ضمن شعرى آورده که یاجج در بطحا بوده است.(1) بطحا در محوطه‏اى میان میدان معابده فعلى تا حوالى مسجدالجن است.(2)این هم گفتنى است که عبدالله بن عمر مقید بود که هر کجا رسول خدا- ص- توقف کرده یا نماز خوانده، نماز بخواند.
فاکهى در جاى دیگرى آورده: از جمله مساجدى که نماز خواندن در آنها مستحب است و آثار رسول خدا- ص-در آن هست، مسجدى است که آن را مسجد شجره مى‏خوانند. این مسجد در قسمت اعلاى مکه در پشت دار منارة البیضا، در کنار کوه و در برابر حجون و مقابل مسجد الحرس(مسجد الجن)است. در آنجا درختى بوده که رسول ‏خدا- ص- آن را صدا کرده و درخت نزد آن حضرت آمده است. وى سپس پنج روایت درباره این معجزه پیامبر- ص- در محل مسجد مزبور نقل کرده است.(3)در یکى از این روایات آمده است که حضرت رکانة بن عبد یزید بن هاشم را به اسلام دعوت کرد. او گفت: ایمان نخواهم آورد تا درخت را صدا کنى و او نزد تو آید. حضرت روى به درخت کرده فرمودند: به اذن خداوند نزد من آى! و درخت نزد آن حضرت آمد.
ازرقى هم از مسجد شجره یاد کرده و نوشته است که آن مسجد در برابر مسجد الجن است. آنگاه اشاره اى به معجزه حضرت رسول- ص- در آنجا کرده است.(4)زهیر کتبى درباره وضعیت فعلى مسجد شجره مى‏نویسد: این مسجد در همسایگى مسجد جن (در مسیر شخص عازم حرم) و در نزدیکى میدان سلیمانیه ( و اکنون پل سلیمانیه) قرار دارد. نام فعلى آن مسجد، مسجد الجند راوى(منسوب به ابراهیم جندراوى) است.(5)مسجد مورد نظر، حدود صد متر پایین‏تر از مسجد جن و در امتداد شارع الجن و طریق مسجد الحرام، درست قبل از پل سلیمانیه است. طول و عرض تقریبى آن دوازده در بیست متر مى‏باشد و در حال حاضر تابلوى مسجد رقم 43 را نشان مى‏دهد.
گفتنى است که روبروى مسجد شجره، مسجد کوچک دیگرى است که باید کهن باشد، اما هیچ‏ گونه آگاهى درباره این که ممکن است‏ همان مسجد شجره باشد، نیافتیم.

مسجد ردم الاعلی


فاکهى در کتاب خود(اخبار مکه) از مسجدى با این نام یاد کرده است.«ردم‏» به معناى سد است. اعلى هم قسمت عالى مکه(المعلاة) یعنى همین طریق مسجدالحرام(مسیر منا) است در برابر مسفله که بخش پایین مکه از اجیاد به آن سو است.(6)فاکهى مى‏نویسد: این مسجد در بخش اعلاى مکه در کنار الردم الاعلى و در نزدیکى چاه جبیر بن مطعم بن عدى بن نوفل قرار داشته است. به این چاه‏«بئرالعلیا» هم گفته مى‏شده است.او مى‏افزاید: گفته شده که رسول خدا- ص- در اینجا نماز خوانده است.
از یکى از صحابه نقل شده که رسول خدا- ص- را دیدم که نماز ظهر و عصر را در نزدیکى بئر علیا مى‏خواند. عبدالله بن عباس بن محمد در این محل مسجدى بنا کرد و در کنارش حوضى ساخت که در آن آب ریخته مى‏شد. برخى از فقهاى مکه مى‏گفتند که خانه‏هاى مکه قدیم از اینجا بالاتر نبوده و همه خانه‏ها بین مسجد الحرام تا اینجا بوده است.(7)بئر جبیر بن مطعم هم که تا این اواخر بوده، طبق اظهار نظر محقق کتاب ازرقى در نزدیکى مسجد الحرام قرار داشته است.
در اینجا سیل بندى بوده که در مسیر وادى ابراهیم قرار داشته است. مسیر این مسیل، درست در طریق مسجد الحرام قرار داشته و از کنار کعبه‏ مى‏گذشته و به سمت اجیاد مى‏رفته است. ایجاد این سد براى حفاظت از خانه‏هاى مردم و خانه خدا بوده است.
الفاسی در ذیل کتاب شفاء الغرام  ذیل حوادث سال 601 نوشته است که در این سال مسجد الرایه تعمیر شد.(8)ابن فهد در ذیل حوادث سال 801 نوشته است که در این سال مسجد الرایه تعمیر شد.(9)در سال 852 نیز طى مراسمى از محل مسجد الرایه تا مسعى شمع روشن کرده‏اند.(10)بر پایه نظر عبدالملک بن دهیش محقق کتاب فاکهى، این مسجد همان است که اکنون در آغاز بازار جودریه- که ایرانیان آن را بازار ابوسفیان مى‏خوانند- قرار دارد. یک سمت آن به سوى بازار و سمت دیگر در همان طریق مسجد الحرام است. مسجد مزبور بسیار بزرگ است و اکنون به نام مسجد الرایه شناخته مى‏شود که نامى جدید است.
مسجد الرایه در سال 1361 ه.ق. نیز مجددا بازسازى شده است. آخرین بار در سال 1394 ه.ق.  به دلیل مشکلات طرحهاى توسعه، محل آن اندکى تغییر کرد و اینک به ناحیه شمالى محل سابق انتقال یافته است! مساحت فعلى آن 232 متر مربع است.

مسجد خیف  
مسجد خیف در سمت جنوبی و بر جانب چپ کسی است که از سوی عرفات می آید گویند رسول خدا (ص ) در حجة الوداع خیمه خود را در این مکان زده و در جایی که محراب مسجد است پنج نماز را از نماز ظهر تا نماز صبح خوانده اند مسجد نمره : در محل خیمه ای که پیامبر صلی الله علیه و آله در سفر حجة الوداع بر پا ساخت ، بنا شده است...

 

 مسجد تنعیم

در راه مکه مدینه ، منطقه ای است به نام نعمان که در میان دو کوه ناعم و نعیم قرار گرفته ، که حدود دو فرسنگ با مکه فاصله دارد تنعیم نام درختی است که در بادیه شناخته شده است مسجدی که در این ناحیه وجود دارد و به نام مسجد تنعیم شناخته می شود، از میقاتهای عمره مفرده است مساحت این مسجد حدود 1200متر است.

مسجد بلال

  

این مسجد منسوب به بلال است و بر فراز کوه ابوقبیس بوده که‏ مساحتى حدود یکصد متر مربع داشته است. در طرحهاى جدید توسعه و بناى کاخهایى که براى میهمانان دولت ‏سعودى بر فراز کوه ابوقبیس ساخته شده، این مسجد از میان رفته و اکنون اثرى از آن بر جاى نمانده است!
بلال بن ابى رباح، از نخستین گروندگان به اسلام بود. او شکنجه‏هاى سختی از سوى مشرکان متحمل شد؛ اما مقاومت کرد و با فریاد «اَحد، احد» خود، آنها را آزار داد. وى پس از فتح مکه، بر بام کعبه ایستاد و بانگ اذان سر داد. برخى هم گفته‏اند که روى کوه ابوقبیس اذان گفته و محل اذان گفتن وى مسجد شده است. چنین به نظر مى‏رسد که بعدها کسى به یاد و نام بلال این مسجد را بر فراز ابوقبیس ساخته است.

مسجد ام هانی

 

ام هانى خواهر امیرمؤمنان-ع- و از زنان معروف قریش است که زمانى رسول خدا- ص- قصد داشت وى را به همسری بگیرد،اما او به دلایلى عذر آورد و رسول خدا- ص- نیز عذر او را پذیرفت. خانه وى در نزدیکى کوه صفا بود. گفته شده که خانه وى در توسعه مسجدالحرام در زمان مهدى عباسى به داخل مسجد افتاده است.
ازرقى نوشته است که بنى هاشم صاحب خانه ام هانى بوده‏اند که در نزدیکى مناره واقع شده و در توسعه مسجد در زمان مهدى عباسى در سال 167 داخل مسجد قرار گرفت. (19) درى از درهاى مسجدالحرام نیز که در برابر این خانه بوده به نام ‏« باب ام هانى‏» بنت ابى طالب نامیده مى‏شده ‏است. (20) رسول خدا- ص- پس از فتح مکه، به اولین خانه‏اى که وارد شد خانه ام هانى بود. بعدها عبدالله بن مسعود هم که به مکه مى‏آمد به خانه ام هانى مى‏رفت. این نشان مى‏دهد که خانه او، خانه‏اى بزرگ و اعیانى و محل استقبال از بزرگان بوده است.
با این حال در اواخر قرن نهم از مسجدى با نام مسجد ام هانى در نزدیکى حرم یاد شده (21) که ممکن است در اصل نزدیک به خانه وى بوده باشد.

مسجد المتکا

این مسجد در شهر مقدس مکه، در اجیاد صغیر، درون شعبی کوچک است که به پشت کوه ابوقبیس چسبیده است.
ازرقی ذیل مدخل اجیاد صغیر می نویسد: این شعب، شعبی است کوچک که به کوه ابوقبیس چسبیده شده و اجیاد کبیر در برابر آن ـ در ابتدای خانه هشام بن ابی العاص و خانه زهیربن ابی امیه است تا برسد به مسجد المتکا ـ قرار دارد
همو در جای دیگر در باره مساجدی که حضرت در آنها نماز خوانده، می نویسد: ومسجد بأجیاد و موضع یقال له المتّک . پس از آن چند نقل آورده که نشان می دهد نماز خواندن پیامبر(صلی الله علیه وآله) در اجیاد قطعی نیست. با این حال وی معتقد است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به یقین در اجیاد نماز خوانده است.
عبدالملک بن دهیش از محققان معاصر تاریخ و آثار مکه می نویسد: مسجد المتکا در شعبی است که چاه عکرمه در آن است و آن در اجیاد صغیر در دامنه کوه خندمه واقع است. زهیر کُتْبی از معاصرین نوشته است: مسجد متّکا اخیرا تخریب شد و به جای آن هتل قاهره را ساختند. این هتل نیز پس از مدتی خراب شد و هتل کعکی را جای آن بنا کردند. در حال حاضر روبروی باب اجیاد، خیابانی است که در ابتدای آن، دستِ چپِ کسی که از حرم داخل آن خیابان می آید، مستشفی العام است و بعد از آن پلی قرار دارد و پس از حدود یک صد متر، در دست راست، هتل کعکی است و روبروی آن هتل ایلاف واقع است که درِ ورودی آن هتل تا خیابان فاصله دارد. به نظر می رسد فاصله هتل کعکی تا مسجد الحرام 400 تا 500 متر باشد

مسجد الغنم

فاکهى از محله‏اى در قرن مسقله که گاه مصقله هم نوشته مى‏شود یاد کرده و آن محلى است که رسول خدا-ص- پس از فتح مکه در آنجا نشست و مسلمان شده‏هاى شهر مکه با آن حضرت بیعت کردند.ازرقى آنجا را مسجدى مى‏داند که پیامبر پس از فتح مکه در آن با مردم بیعت کردند. این مسجد در محله قرن مسقله بوده است. وى مى‏نویسد: این مسجد در قسمت اعلاى مکه نزدیک سوق الغنم در قرن مسقله بوده است.محقق کتاب از ابن ظهیره نقل کرده که گفته است: و هذا المسجد لا یعرف الآن.اما خود او در مورد دیگرى در پاورقى نوشته است: سوق الغنم در قدیم در وادیى بود که در شرق کوه الرقمتین قرار داشت و اکنون سوق الجودریه- به قول ایرانیها بازار ابوسفیان- نام دارد. در آنجا مسجد کوچکى است با نام مسجد الغنم، و بعید نمى‏نماید که همان مسجدى باشد که ازرقى از آن در محله قرن مسقله یاد کرده است. گفتنى است که در ابتداى بازار مزبور، از سمت ‏حرم به سمت بالا، دست چپ، زاویه کوچک حدود دوازده مترى بوده که مصلى بوده و حدود دو سال پیش خراب شده و مغازه‏اى با نام السریحى للخردوات والهدایا ساخته شده است. در جستجوى محدود ما مسجد دیگرى در این منطقه شناخته نشد. شخصى از مغازه ‏داران آن حدود گفت که این زاویه نامش زاویة الامام الطبرى بوده است.
از این مسجد هم با عنوان مسجد البیعه یاد شده که عبدالملک دهیش معتقد بود از میان رفته است.عاتق بن غیث بلادى متخصص تاریخ مکه اظهار داشت که مسجد البیعه یا مسجد الغنم همان است که روبروى اداره تلفنخانه، پایین‏تر از پل حجون است. او گفت که قرن مسقله دقیقا همانجاست. بدین ترتیب به طور دقیق نمى‏توان درباره محل این مسجد سخن گفت.

مسجد جن

مسجد جن از مساجد کهن و شناخته شده مکه است. این مسجد در پایین کوه حجون، به سمت حرم، حدود پنجاه متر پس از پل حجون و در حاشیه قبرستان حجون واقع است. خیابان کوچکی در کنار و غرب این مسجد با نام شارع مسجدالجن وجود دارد که هنوز تابلوی قدیمی آن بر دیوار نصب است. شرق آن نیز خیابان مسجدالحرام است و مسجد جن تقریباً در محلّ تلاقی این دو خیابان واقع شده است.
از نامهای دیگر این مسجد، مسجد الحَرَس است. این نام به نقل از ازرقی است و از آن بابت است که صاحب الحَرَس که در مکه گشت شبانه داشته، به این نقطه می آمده و در آنجا با عُرفا ـ چهره های شناخته شده و برگزیده قبایل ـ و حُرّاس دیگر از شِعْب عامر و ثنیة المدنیین دیدار می کرده است.
نامگذاری آن به مسجد جن، بنا به نقل برخی از روایات، به سوره جن مربوط می شود. خداوند در این سوره فرموده است که جنّ ها آیات الهی را شنیدند و به آنها ایمان آوردند.(2) گویا این آیات در محلی که به نام مسجد جن شهرت دارد، نازل شده است. برخی نامیده شدن آن را به مسجدالبیعه به دلیل بیعت جن با آن حضرت دانسته اند.
مسجد الجن در بازسازی جدید
برخی روایات تاریخی به این نکته اشاره دارد که رسول خدا(صلی الله علیه وآله)محل مسجد را برای عبدالله بن مسعود مشخص و معین کرد.
از تاریخ بنای اولیه این مسجد اطلاعی در دست نیست، اما می دانیم که مسجد در قرن دوم و پس از آن سرِ پا بوده، به همین نام شناخته می شده و مورّخان در طول قرون مختلف از آن یاد کرده اند. محل فعلی مسجد، در محلّ قبلی آن است و در بازسازی جدید مساحت آن به 600 متر مربع رسیده است. بنای مسجد محکم است و مناره ای در رکن شمال شرقی دارد. گفتنی است که مسجد یاد شده، از سال 1420 بار دیگر تخریب و بازسازی شده است.

مسجد الاجابه

این مسجد پایین تر از میدان معابده، در ابتدای شارع ابطح، در طریق مسجدالحرام و در ابتدای شارع الاجابه است. ادامه مسیر فعلی از سر شارع الاجابه، به ثنیه اذاخر
می رسد که محل ورود رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به مکه به هنگام فتح مکه در رمضان سال هشتم هجرت است. این ثنیّه، مُشْرف بر باغ خرمان بوده که اکنون شهرداری مکه را در آنجاساخته اند.
فاکهی در قرن دوم از این مسجد یاد کرده و می گوید آن مسجد در آغازِ شعبی واقع شده که در تاریخ به نام شعب آل قنفذ شناخته می شود. این شعب در درون کوه العَیْر است.
مسجد پیش گفته، باید در شمار چند مسجد کهن مکه شناخته شود که نام های گونه گون مانند: مسجد آل قنفذ، مسجد الإجابه و مسجدالإستراحه داشته است.
فاکهی می نویسد: در این شعب، خانه آل خَلَف بن عبدالله بن سائب بوده که به آنها آل عبدربة بن السائب می گویند و در مقابل قصر محمدبن سلیمان واقع است. نام دیگر آن شعب اللئام است و این شعب در دست چپ کسی است که بالای باغ خرمان بایستد و در این زمان خانه خَلَفیین از بنی مخزوم است. حضارمه (مردمان منسوب به حَضْرموت) هم در این شعب سکونت دارند. شعب مزبور به شعب الخلفیین نامور
است. در آنجا مسجدی است که گفته می شود رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در آن نمازگزارده است.
از زهیربن قنفذ نقل شده است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، روز را در غار حِرا به سر می برد و شب از حِرا پایین آمده، به ]محل[ مسجد می رفت که پشت خانه ابوعبیده بود و به شعب الخلفیین شهرت داشت. در این وقت خدیجه هم از مکه می آمد و آنها در نزدیکی این شعب با یکدیگر بودند تا جدا شوند
چند نکته گفتنی درباره مسجدالإجابه:
اول: در جای باغ خرمان، که در برابر مسجد الإجابه بوده، اکنون دقیقاً شهرداری مکه ـ امانة العاصمة المقدسه ـ قرار گرفته است. اندکی از خیابان به سمت ریع اذاخر را نیز باید داخل در باغ خرمان دانست.
دوم: مسجد الاجابه دست کم تا قرن سوم به این نام شناخته نمی شده است. فاکهی در قرن سوم از آن با مسجدآل قنفذ یاد کرده است.
سوم: کتیبه ای در مسجد الإجابه موجود است که اشاره به بازسازی آن در قرن دهم هجری دارد. به علاوه، دو بیت شعر هم در باره بازسازی این مسجد بر کتیبه ای دیگر در این سوی محراب در بنای قبلی وجود داشت.
در قرن هشتم، ابن بطوطه در سفرنامه اش از مسجدالاجابه یاد کرده، می نویسد: آن مسجدی است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به هنگام بازگشت از عمره، در آنجا استراحت کرد و اکنون مردم آن را از روی تبرّک می بوسند (
ابن فهد در حوادث سال 720 نوشته است: در این سال مسجدالاجابه تعمیر شد. این مسجد سمت چپ کسی است که به سوی منا می رود و در نزدیکی ثنیّة اذاخر است و گفته شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در آن نماز خوانده است
همو در حوادث سال 831 آورده: امیر سیف الدین شاهین عثمانی در این سال مسجدالإجابه را که در شعبی نزدیک ثنیة اذاخر است، تعمیر کرد.(1)
چهارم: تا این جا چند نکته در باره حضور رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در این محل، نقل کردیم. یکی همان اشاره ابن بطوطه بود که حضرت در بازگشت از عمره در اینجا استراحت کرده است. دیگر آن که حضرت روزها در غار حِرا بوده و شب را در اینجا با خدیجه(علیها السلام) بسر می برده است. ابن فهد هم به نقل از راویان می نویسد: گفته اند که جنیان در اینجا به محضر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمدند و با آن حضرت دیدار کردند.
جمیل کتبی نویسنده معاصر شهر مکه می نویسد: این مسجد را مسجد الاستراحه گفته اند; زیرا مکانی است که وقتی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در روز سیزدهم از منا و از حجّة الوداع بازمی گشت در این جا استراحت کرد.(2) همچنین می نویسد: گفته اند که حضرت در کودکی در اینجا گوسفندان را به چرا می آورده است.(3)
آشکار است که اینها اقوال شفاهی بوده و نویسندگان از مردم می شنیده اند. در این میان، نکته مهم همان اشاره فاکهی است که گفته است: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در اینجا نماز خوانده است.
در سال 1394 قمری ساختمان قدیمی مسجد خراب گردید و در همان محل پیشین، مسجد جدیدی بنا نهاده شد. بنای فعلی آن، مربع شکل و دارای مساحتی حدود 400 متر مربع است. مناره ای نیز در محل اتصال دیوارهای جنوب و غربی آن قرار دارد. این مسجد از مساجد دایر مکه به شمار می آید که مؤلف مکرر توفیق نماز خواندن در آن را یافته است. مسجد یاد شده بار دیگر در سالهای 2ـ1421 به صورت زیبایی بازسازی شده و حتی به آن مناسبت، گاه محله نیز محله الاجابه نامیده می شود.(4) به علاوه
تابلوی بزرگ مسجد الاجابه روی آن نصب شده است. چنین اقدامی برای برخی از مساجد مشابه نیز صورت گرفته و شروع حرکتی در جهت زنده کردن اماکن متبرک به حساب می آید.

مسجد ابوبکر

یکى دیگر از مساجد قدیمى مکه، مسجدى است منسوب به ابوبکر؛ گفته‏اند که رسول خدا- ص- به هنگام هجرت، که در شب به سوى غار ثور مى‏رفت و ابوبکر وى را همراهى مى‏کرد، حرکت‏ خود را از آنجا آغاز نمود. این مسجد نیز در منطقه مسفله در نزدیکى مسجد حمزه قرار دارد. مسجد مزبور از قرن سوم به این سو، در مصادر تاریخى یاد شده است.
مسجد فعلى در محل قبلى مسجد بنا شده و فاصله آن تا مسجدالحرام چن

کوه ثور

کوه ثور، کوهی است بزرگتر از کوه حرا که در جنوب شرقی مسجد الحرام و در فاصله ای دورتر نسبت به مکه واقع شده است زمانی که مشرکان مکه قصد کشتن رسول خدا (ص ) را داشتند، آن حضرت از شهر خارج شده و به غار ثور رفت و مدت سه روز در آن مخفی بودند به اعجاز الهی ، عنکبوتان تارهایی را بر در غار تنیدند تا مشرکانی را که در تعقیب حضرت بودند از رفتن به درون آن منصرف سازند

...


 

 کوه و غار حراء

کوه حرا به نام جبل النور ، جبل القرآن و جبل الاسلام نیز معروف است این کوه که یکی از مکانهای مقدس مکه و از آثار باقیمانده از عصر رسالت به شمار می رود، در شمال شرقی مکه ، در مسیر جاده ای واقع شده که به سمت عرفات می رود و در فاصله 5/1 کیلومتری سمت راست آن جاده قرار دارد در غار به سمت شمال است و فضای آن گنجایش تقریبی  پنج نفر نشسته را دارد ارتفاع غار نیز به اندازه قامت یک انسان است غار حرا محل عبادت رسول خدا (ص ) بوده و آن حضرت روزهایی از ایام سال ، به ویژه ماه مبارک رمضان را در آنجا بسر می برده است در همین غار بود که نخستین بار
بر رسول خدا (ص ) وحی نازل گردید این غار از جمله بهترین و متبرک ترین نقاط مکه محسوب می شود

سرزمین عرفات

در فاصله حدود 21 کیلومتری شهر مکّه، سرزمین مقدّسی است با پیشینه تاریخی دیرینه که نامش عرفات است. حاجیان پس از پوشیدن لباس احرام، برای انجام حج تمتع، راهی آنجا شده و از ظهر روز نهم ذیحجه تا غروب آفتاب، در این سرزمین وقوف می کنند و به دعا و نیایش می پردازند تا خدای رحمان، به آنها رحمت آورده بار دیگر اجازه ورود به حرم را به آنان عطا نماید.
تشنگان معرفت، وعارفان عاشق، برای حضور در عرفات، شور و شوق فراوان از خود نشان داده، برای همنشینی با حضرت صاحب الأمر ـ ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ـ که همه ساله در این موقف حضور دارند، سر از پای نمی شناسند.
نوشتاری که در پیش روی دارید، عرفات را در ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار داده است:
عرفات در لغت
عَرَفاتْ، از ریشه عَرَفَ گرفته شده و به گفته راغب: بیانگر شناخت آثار اشیاء همراه با تفکّر و تدبّر است.(1) این کلمه اسمی مفرد است که در لفظ به صورت جمع آمده، لیکن جمع بسته نمی شود. و شاید دلیل آن تفکیک ناپذیری اماکن بوده، و با این استعمال گوئی هر جزئی از این سرزمین را عرفه دانسته اند.(1)
فرّاء گفته است: عرفات اگر چه به صورت جمع آمده، لیکن معرفه است و دلیل معرفه بودن اش نیز آن است که الف و لام بر آن داخل نشود.(2)
اخفش نیز گفته است: عرفات بدان جهت منصرف است که تاء را به منزله یاء و واو در مُسْلِمین و مُسلِمُون، و تنوین را به منزله «نون» قرار داده اند و آنگاه که به صورت اسم استعمال گردد، اعراب آن به همان حال باقی می ماند.(3)
جوهری همچنین گفته است: این گفته مردم «نَزَلْنا عَرَفَةَ» و عرفه بصورت مفرد آمده، این استعمال همچون «مُوَلَّد» است و عربی خالص و محض نمی باشد.(4)
نامگذاری عرفات
در این که چرا عرفات را بدین اسم خوانده اند، اختلاف نظر وجود دارد:
1 ـ برخی گفته اند: آدم و حوا پس از رانده شدن از بهشت و فرود آمدن بر زمین، در این سرزمین یکدیگر را ملاقات نموده، همدیگر را شناختند; از این رو آنجا را عرفات نامیده اند.(5)
2 ـ گروهی دیگر عقیده دارند: از آن رو این سرزمین را عرفات گویند که مردم در آن به گناهان خود اعتراف می کنند.(6)
3 ـ امام صادق ـ علیه السلام ـ (در روایتی طولانی) پس از بیان ماجرای فرود آمدن آدم ـ ع ـ در عرفات و همراهی نمودن جبرئیل با ایشان، فرمودند:
«جبرئیل به آدم گفت: هنگامی که خورشید غروب کرد، هفت مرتبه به گناه خود اعتراف کن و هفت مرتبه نیز توبه و طلب آمرزش نما. و آدم چنین کرد، پس آنجا عرفات نامیده شد; زیرا آدم در آن، به گناه خود اعتراف نمود و برای فرزندان او نیز سنت شد که ]در این سرزمین[ به گناهان خود اعتراف کرده، از خداوند آمرزش بخواهند، همانگونه که آدم چنان کرد ...»(7)
در روایتی دیگر، معاویة بن عمار گفته است: از امام صادق ـ ع ـ پرسیدم: چرا عرفات را عرفات نامیده اند؟ فرمود: جبرائیل همراه با ابراهیم روز عرفه بیرون شد، پس به هنگام غروب آفتاب، به ابراهیم گفت: ای ابراهیم به گناهت اعتراف کن و مناسک خود را بشناس، پس عرفات نامیده شد بخاطر گفته جبرئیل که گفت: «اعتراف کن» و او اعتراف کرد.(1)
4 ـ دیگری گفته است: از آن جهت که حاجیان در این سرزمین با یکدیگر آشنا می شوند، این روز را روز «عرفه» و این سرزمین را «عرفات» نام نهاده اند.(2)
5 ـ و نیز گفته اند: چون عرفات سرزمینی مقدس و با عظمت است، آن سان که گویی با بوی خوش آنجا را عطرآگین نموده اند، لذا عرفاتش نامیده اند.(3)
6 ـ برخی را نیز عقیده بر آن است که: چون یکی از معانی «عِرْف» صبر و بردباری است و حاجیان برای رسیدن به عرفات و وقوف در آن رنج و زحمت فراوانی را متحمّل می شوند، بدین جهت این مکان را عرفات نامیده اند و در تأیید این نظر، شعری را نقل کرده اند که:
قُل لابن قیس أخی الرقیات *** ما أحسن العِرْفَ فی المصیبات!(4)
7 ـ و سرانجام گفته اند: چون جبرئیل مناسک حج را به ابراهیم خلیل الرحمان آموخت و وی را نسبت به عرفه آگاه ساخت، آن گاه به او گفت: أَعَرفت؟ و ابراهیم پاسخ داد: آری. از این رو آنجا را عرفات نامیده اند.(5) از مجموع آنچه گفته شد شاید بتوان گفت اعتراف به گناه که در وجه تسمیه دوّم و سوّم آمده و امام صادق ـ ع ـ نیز مهر تأیید بر آن نهاده اند، بهترین دلیل نامگذاری این سرزمین مقدّس به «عرفات» است.

صحرایی است به درازای  12کیلومتر در شش کیلومتر و نیم ،در فاصله بیست و یک کیلومتری شمال مکه ، بر سر راه طائف در جهت شمالی این دشت کوهی است که آن را جبل الرحمه یا جبل عرفات نامند صحرای عرفات در این سال ها درختکاری  شده و هر حاجی باید از ظهر روز نهم ذی الحجه تا غروب شرعی آن روز در این صحرا به قصد قربت وقوف نماید.

قبرستان ابوطالب

قبرستان ابوطالب یکی از زیارتگاههای مسلمانان در مکه به شمار می آید قبرستان ابوطالب محل دفن بسیاری از افراد خاندان بنی هاشم و برخی از نزدیکترین یاران رسول خدا (ص) است عبدالمطلب جد پیامبر (ص)، عموی رسول خدا ابوطالب و خدیجه (س) چهره دیگر مدفون در قبرستان ابوطالب است در این قبرستان بسیاری از عالمان شیعه نیز، که در مکه درگذشته یا به شهادت رسیده اند مدفونند

صفا و مروه

صفا و مروه از نشانه های دین خدا و سعی میان آن دو، یکی از ارکان حج بیت الله الحرام است.حج گزارانی که برای حج و یا انجام عمره به مکه مکرّمه می آیند در این جایگاه مقدّس پای نهاده، با مجسّم نمودن سعی هاجر، و در تأسی به روش رسول خدا ـ ص ـ هفت مرتبه فاصله میان این دو کوه را با قصد قربت می پیمایند. نوشتاری که در پیش روی دارید «معنای لغوی صفا و مروه»، «پیشینه تاریخی آن»، «اهمیت صفا و مروه از دیدگاه قرآن و روایات» و «مستحبات سعی» را مورد بررسی قرار داده است. صفا و مروه در لغت «صفا» در لغت به معنای سنگ سخت و صافی است که با خاک و شن مخلوط نباشد. مبرد گفته است: صفا سنگی را گویند که گل و خاک در آن نباشد.(1) و طریحی در صفا و مروه
صفا و مروه از نشانه های دین خدا و سعی میان آن دو، یکی از ارکان حج بیت الله الحرام است. حج گزارانی که برای حج و یا انجام عمره به مکه مکرّمه می آیند در این جایگاه مقدّس پای نهاده، با مجسّم نمودن سعی هاجر، و در تأسی به روش رسول خدا ـ ص ـ هفت مرتبه فاصله میان این دو کوه را با قصد قربت می پیمایند. نوشتاری که در پیش روی دارید «معنای لغوی صفا و مروه»، «پیشینه تاریخی آن»، «اهمیت صفا و مروه از دیدگاه قرآن و روایات» و «مستحبات سعی» را مورد بررسی قرار داده است.صفا و مروه در لغت «صفا» در لغت به معنای سنگ سخت و صافی است که با خاک و شن مخلوط نباشد.
مبرد گفته است: صفا سنگی را گویند که گل و خاک در آن نباشد.(1) و طریحی در 
مجمع البحرین گوید: صفا اگر مفرد آورده شود به معنای سنگ، و اگر بصورت جمع استعمال شود به معنای سنگ نرم است. صاحب تفسیر کشف الاسرار نیز می نویسد: صفا سنگ سپید سخت باشد; یعنی صافی که در آن هیچ خلطی از خاک و گل و غیر آن نباشد. و مروه سنگی باشد سیاه و سست و نرم که زود شکسته شود.
طریحی در باره مروه نیز گفته است: «المَرْو»، سنگ سفید برق دار(1) را گویند که با آن آتش روشن می کنند، مفرد آن «مَرْوَه» است و بدین سان «مروه» را در مکه، مروه نامیده اند.(2)در لغت نامه دهخدا به نقل از نزهة القلوب نیز آمده است: «گویند که صفا و مروه نام مردی و زنی بوده است که در زمان جاهلیت در خانه کعبه زنا کردند، حق تعالی ایشان را سنگ گردانید»(3) لیکن این نقل را هیچیک از منابع روایی و تاریخی تأیید نمی کند. و قبل از این حادثه، و در زمان حضرت ابراهیم ـ ع ـ این دو کوه، به نام های صفا و مروه شناخته شده، و نام آنها در کتب تاریخ آمده است.
 هم اکنون صفا و مروه، علم برای دو کوهی است که در ضلع شرقی مسجدالحرام در محلی به نام مسعی و با فاصله ای حدود 395 متر رو در روی یکدیگر قرار گرفته است.
پیشینه تاریخی
کوههای صفا و مروه تا قبل از هبوط حضرت آدم ـ ع ـ به زمین، پیشینه تاریخی دارد. امام صادق ـ ع ـ در رابطه با نامگذاری این دو کوه فرموده اند:
 «صفا را صفا نامیدند، بدان جهت که آدمِ برگزیده بر آن فرود آمد، پس برای این کوه نامی از اسم آدم را انتخاب کردند خداوند ـ عزوجل ـ می فرماید: «ان اللّه اصطفی آدم و نوحا...» و حوّا بر مروه فرود آمد و مروه را مروه نامیدند; زیرا زن بر آن فرود آمد پس نامی از مرأه برای این کوه برگزیدند.(4)
لیکن شهرت این دو کوه از زمان حضرت ابراهیم ـ ع ـ به بعد است آنگاه که آن حضرت همراه با هاجر و اسماعیل به مکه آمده، آنان را در کنار حجر جای داد و خود به شام بازگشت. عبدالله بن عباس این داستان را چنین نقل کرده است:
 چون میان مادر اسماعیل و ساره همسر دیگر ابراهیم ـ ع ـ کدورت پیش آمد، ابراهیم ـ ع ـ مادر اسماعیل و اسماعیل را که کودک شیرخواری بود، همراه خود به مکه آورد، هاجر مشک آبی داشت که از آن می نوشید و به کودک خود شیر می داد و هیچگونه زاد و توشه ای همراه او نبود، سعید بن جبیر می گفته است: ابن عباس در حالی که به نقطه ای میان زمزم و صفا اشاره می کرد چنین ادامه داد که: ابراهیم ـ ع ـ آن دو را کنار خاربنی (درختچه ای) که بالاتر از منطقه چاه زمزم قرار داشت نشاند و سپس خود سوار بر مرکب خویش شد و به بیرون مکه حرکت کرد، مادر اسماعیل از پی او حرکت نمود و تا منطقه کداء او را دنبال کرد سپس پرسید او و پسرش را به عهده چه کسی وامی گذارد؟ ابراهیم ـ ع ـ فرمود: به خدای ـ عزّوجلّ ـ می سپارم. مادر اسماعیل گفت: خوشنود و راضی هستم و در حالی که کودک را در آغوش داشت برگشته و زیر آن خاربن نشست و کودکش را کنار خویش نهاد و مشک آب خود را آویخت و از آن می آشامید و کودک را شیر می داد تا آن که آب مشک تمام و شیر پستان او هم خشک شد، کودک به سختی گرسنه شد و به خود می پیچید. مادر بیم کرد که اسماعیل بمیرد و اندوهگین شد و با خود گفت چه بهتر که از پیش او بروم تا شاهد مرگ او نباشم!
 ابن عباس گوید: مادر اسماعیل بالای کوه صفا رفت که به اطراف مشرف شود، به این امید که شاید در صحرا کسی را ببیند و سپس به کوه مروه نگریست و گفت خوب است میان این دو کوه آمد و شد کنم تا اگر کودک بمیرد شاهد مرگ او نباشم. و سه یا چهار بار میان آن دو کوه آمد و شد کرد، در دره میان صفا و مروه چیزی جز ریگ و شن نبود سپس کنار فرزند آمده، او را بر همان حال دید و بیشتر اندوهگین شد و کنار کوه صفا بازگشت و باز همچنان میان صفا و مروه آمد و شد کرد تا آنکه هفت بار این فاصله را پیمود. ابن عباس می گفته است: پیامبر فرمودند: به همین جهت سعی میان صفا مروه معمول شد و مردم میان آن سعی می کنند. مادر بازگشت و کودک خویش را به همان حال دید که بر خود می پیچید، ناگاه صدایی شنید، نگریست و کسی را ندید، گفت: صدای تو را شنیدم، اگر خیری پیش تو هست مرا یاری کن و به فریادم رس، در این هنگام جبرئیل ـ ع ـ برای او آشکار شد، مادر اسماعیل از پی او به راه افتاد و جبرئیل با پای خود به محل چاه زمزم کوفت و از همانجا آب بر روی زمین آشکار شد. ابن عباس افزوده است که پیامبر فرمودند: مادر اسماعیل مقداری خاک و شن بر گرد آن ریخت که مبادا پیش از آن که مشک را بیاورد و از آب پرکند، آب به زمین فرو شود و نیز
فرمودند: اگر مادر اسماعیل چنان نمی کرد چشمه روانی می شد.
 ابن عباس در دنباله گفتار خود چنین گفته که مادر اسماعیل مشک خود را آورد و آب برداشت و آشامید و پستانش پر شیر شد و پسرش را شیر داد.(1)
 ابراهیم ـ ع ـ آن گاه که همراه با هاجر به طرف مکه می آمد، جبرائیل نیز او را همراهی می کرد. طبری در این زمینه می نویسد:
 خداوند ـ عزوجل ـ به ابراهیم وحی کرد که سوی مکه رود، آن هنگام در مکه خانه ای نبود و او هاجر و پسرش را به مکه برد. طبری سپس به نقل از مجاهد ادامه می دهد:
 وقتی خدای ـ عزّوجلّ ـ محل خانه و حدود حرم را به ابراهیم نشان داد وی بیرون آمد و جبرئیل نیز با او بود، به هر دهکده ای که رسیدند می پرسید «اینجاست» و جبرئیل می گفت «برویم» تا به مکه رسیدند که خارستانی بود و مردمی به نام عمالیق در بیرون مکه و اطراف آن، به جای خانه مقر داشتند. یک بلندی سرخرنگ خاکی بود، ابراهیم به جبریل گفت: «اینجا باید بگذارمشان»؟ جبریل گفت: «بله» و آنها را به محل حجر جای داد و در آنجا فرود آورد و به هاجر، مادر اسماعیل، گفت که سایبانی بسازد و گفت «خدایا من نسل خویش را به دره ای بی کشت، به نزدیک بیت الحرام تو نهادم». آنگاه پیش کسان خود به شام بازگشت و آنها را به نزدیک خانه به جا گذاشت.(2)
 آنگاه که چشمه زمزم جوشید، جبرائیل به هاجر گفت: بر مردم این دیار از تشنگی بیم مدار که این چشمه برای نوشیدن مهمانان خداست و نیز گفت: «زود باشد که پدر این طفل بیاید و برای خدا، خانه ای بسازند» و محل خانه را نشان داد.(3)
  ابراهیم ـ ع ـ با پشت سر نهادن فراز و نشیب های بسیار، از طرف خداوند فرمان یافت تا خانه توحید را بنا کند و توحیدیان را برای حج گزاری فراخواند «و أذِّن فی النّاس بالحج یأتوک رجالاً و علی کلّ ضامر یأتین من کلّ فجٍّ عمیق».(4) آنگاه جبرائیل از طرف خداوند چگونگی اعمال حج را به ابراهیم ـ ع ـ آموخت.
 محمد بن اسحاق می گوید: چون ابراهیم خلیل الرحمان از ساختن بیت الله الحرام
آسوده شد، جبرئیل پیش او آمد و گفت: هفت بار بر کعبه طواف کن و او همراه اسماعیل هفت دور طواف کرد و در هر دور طواف، آن دو به تمام گوشه های کعبه دست می کشیدند و چون طواف پایان یافت هر دو پشت مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزاردند، در این هنگام جبرائیل همراه او برخاست و تمام اعمال حج را از سعی میان صفا و مروه، منا، مشعر و عرفات را به او آموخت...(1)
  ابن عباس گوید: نخستین کسی که میان صفا و مروه دوید مادر اسماعیل بود.(2) و به دنبال هفت مرتبه آمد و شد هاجر بین صفا و مروه، سعی سنّت شد(3) و اولین بار ابراهیم خلیل همراه با فرزندش اسماعیل این سنّت الهی را انجام دادند.(4)
 بدنبال ابراهیم، پیامبران دیگر نیز، پس از انجام طواف و خواندن نماز در پشت مقام، به مسعی آمده، سعی صفا و مروه می کردند:
 مجاهد گفته است:
 موسی برای انجام حج به مکه آمده، گرد خانه خدا طواف کرد و سپس هنگامی که مشغول سعی میان صفا و مروه بود از آسمان آوای سروشی را شنید که می گفت: ای بنده من، من همراه توام، و موسی به سجده درافتاد...(5)
 رفته رفته با سیطره بت پرستی بر حجاز، و نفوذ افکار جاهلی در میان مردم، سعی صفا و مروه نیز حالت اصلی خود را از دست داد. داستان عبرت آموز آن را ازرقی به نقل از محمد بن اسحاق اینگونه نقل کرده است:
«چون جرهمیان در منطقه حرم طغیان و سرکشی کردند، مردی از ایشان با زنی وارد کعبه شد و با او درآمیخت و گفته شده است داخل کعبه او را بوسید و آن دو به صورت سنگ مسخ شدند. نام مرد اساف پسر بغاء(6) بود و نام زن نائله دختر ذئب، آن دو مجسمه را از کعبه بیرون آوردند، یکی را در کوه صفا و
دیگری را در کوه مروه نهادند و منظور اصلی آن بود که مردم عبرت بگیرند و از امثال آن کارها خودداری کنند و ببینند بر سر آن دو چه آمده است. این وضعیت همچنان در روزگاران ادامه داشت تا آنکه اندک اندک هرکس که بر کوه صفا و یا مروه می ایستاد، به آن دو دست می کشید. این دو مجسمه رفته رفته به صورت دو بت در آمده، مورد پرستش واقع شدند، چون عمرو بن لُحَیّ سالار مکه شد به مردم فرمان داد آن دو را پرستش کنند و به آنان دست بکشند و به مردم گفت: کسانی که پیش از شما بودند آن دو را می پرستیدند و همین گونه بود تا قصی بن کلاب پرده دار کعبه و سالار مکه شد و آن دو بت را از کنار صفا و مروه برداشت، یکی را کنار کعبه و دیگری را کنار زمزم نهاد و گفته شده است هر دو را کنار زمزم نهاد و کنار آن دو قربانی می شد. مردم دوره جاهلی از کنار اساف و نائله که عبور می کردند به آن دو دست می کشیدند و طواف کننده به کعبه، نخست به بت اساف دست می کشید و چون از طواف فارغ می شد کنار نائله می آمد و به آن دست می کشید و این کارها همچنان ادامه داشت تا آن که روز فتح مکه پیامبر ـ ص ـ آن دو را با بت های دیگر شکست».(1)
 آن دسته از مشرکان که بت منات را می پرستیدند از آن رو که بت های دیگری به نام های «نهیک» و «مُطعم الطَّیر» در صفا و مروه بود، لذا سعی صفا و مروه را انجام نمی دادند و فقط برای بت منات قصد حج می کردند و در مراسم حج، سرهای خویش را کنار آن می تراشیدند.(2)
 ابن اسحاق می گوید: عمرو بن لحیّ بت «نهیک مجاورالریح» را بر کوه صفا و بت «مطعم الطیر» را بر روی مروه قرار داده بود.(3)
این بت ها همچنان بر روی کوه صفا و مروه قرار داشت تا آن گاه که در سال هفتم از هجرت پیامبر بزرگوار اسلام ـ ص ـ برای انجام «عمرة القضا»(4) به مکّه آمدند. امام صادق ـ ع ـ فرموده اند: رسول خدا ـ ص ـ به مشرکان فرمود: تا بت ها را از صفا و مروه بردارند و آنان نیز چنین کردند و آن حضرت میان صفا و مروه سعی نمود لیکن پس از آن که طواف رسول الله ـ ص ـ پایان یافت، مشرکان بار دیگر آنها را بر روی صفا و مروه نصب کردند. یکی از صحابه رسول خدا ـ ص ـ که عمل سعی را انجام نداده بود نزد آن حضرت آمده اظهار داشت: قریش بار دیگر بت ها را در صفا و مروه نصب کرده و من نیز هنوز سعی را انجام نداده ام، سپس این آیه نازل شد: «انّ الصفا و المروة من شعائرالله فمن حج البیت او اعتمر فلاجناح علیه ان یطّوّف بهما».(1)
 بدنبال نزول این آیه و در حالی که بت ها را در صفا و مروه نهاده بودند، مسلمانان سعی می کردند تا آن گاه که پیامبر ـ ص ـ حج گزارد و بت ها را برداشت.(2)
صفا و مروه در قرآن در سوره بقره آمده است:
«ان الصفا و المروة من شعائر اللّه فمن حج البیت او اعتمر فلاجناح علیه ان یطّوف بهما و من تطّوع خیراً فانّ اللّه شاکرٌ علیم».(3)
«همانا صفا مروه از شعائر و نشانه های خداوند است پس هرکس حج خانه خدا و یا عمره را انجام دهد، گناهی بر او نیست که بر آن دو طواف کند (و سعی صفا و مروه انجام دهد) و هرکس به میل خود نیکی کند بداند خداوند ]در برابر آن نیکی[ سپاسگزاری داناست».صفا و مروه نام دو کوهی است که در مسعی قرار دارد و درموسم حج ، حاجیان هفت بار فاصله بین آن دو را طی می کنند با افزایشی که در مساحت مسجدالحرام صورت گرفته ، مسعی  و مسجدالحرام به هم متصل شده است طول آن 5/ 394 و عرض آن 20متر است و ارتفاع طبقه اول 12و طبقه دوم 9 متر می باشد مسعی مجموعا 18در دارد

شعب ابیطالب

شعب ابیطالب ، یا شعب علی ، جایی است که مشرکان مکه ،پیامبر (ص ) و بنی هاشم را حدود سه سال در آنجا محصور کردند و مردم را از دیدار و معاملت با آنان منع نمودند این دره به سوی کوه ابوقبیس سرازیر است و همان جایی است که کتابخانه مکه هم اکنون در آن جاست و در کنار مسجدالحرام واقع است...


 

 دار ارقم

این همان منزلی است که پیامبر (ص ) و مسلمانان نخستین ،در آغاز اسلام پنهانی در آنجا جمع شده ، خدا را عبادت می کردند دار ارقم نزدیک صفا و خارج مسجدالحرام بوده است سپس در آنجا کتابخانه ای ساختند که در سال 1395 هق ویران شد و اکنون جزء میدانی است که روبروی صفا و مروه است


 

 جبل الرحمه

در شمال شرقی عرفات، جبل الرحمه قرار دارد. این کوه مستقل از کوه هایی است که منطقه را در حصار خود گرفته اند. در قرن ششم هجری، جمال الدین اصفهانی وزیر موصل و شام، از پایین تا بالای کوه را پله ساخت تا صعود به آن آسان شود. گفتنی است در فقه شیعه، در زمان وقوف که در روز نهم ذی حجه از ظهر شرعی تا مغرب شرعی است ـ صعود به کوه عرفه کراهت دارد.
روایت شده است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) خطبه حجّة الوداع را بر فراز این کوه ایراد کرد.در گذشته مسجد کوچکی با نام مسجد الصخرات در پایین کوه بوده که گفته اند آنجا محل ایراد خطبه توسط رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بوده است
این خطبه از اهمیت بسیاری برخوردار بوده و حاوی چندین نکته مهم است; از جمله:
1
ـ لزوم رعایت حرمت مال و جان یکدیگر.
2
ـ رعایت حرمت ماه های حرام و از بین بردن تغییراتی که در ماه های سال برای جابجایی ماه های حرام انجام می دادند.
3
ـ بازگرداندن امانت مردم در نزد هر کسی که هست.
4
ـ لغو ربا و طلب های رَبَوی.
5
ـ لغو حقوق مربوط به خون هایی که در جاهلیت ریخته شده است.
6
ـ رعایت حقوق متقابل همسران به ویژه رعایت حقوق زنان توسّط مردان


 

 مولدالنبى

خانه‏اى را که رسول خدا-ص-در آن متولد شده،با نام‏«مولدالنبى‏»مى‏شناسند.آنگاه که رسول خدا-ص-به مدینه هجرت کرد،این خانه در اختیارعقیل،فرزند ابو طالب بود و پس از آن در اختیار اولاد و نوادگان وى قرار داشت.بعدهاخیزران،همسر هارون،آن را خریدارى کرد. مسلمانان این خانه را گرامى مى‏داشتند و بهویژه در شب تولد پیامبر-ص-مراسمى در آنجا برگزار مى‏کردند.در پى روى کار آمدندولت‏سعودى،همزمان با خراب کردن این قبیل اماکن، محل مولد النبى هم تخریب شد.تنهابا اصرار شیخ عباس قطان شهردار وقت مکه و درخواست وى از ملک عبد العزیز قرار شد تادر آنجا کتابخانه‏اى بنا کنند که امروزه به نام‏«مکتبة مکة المکرمه‏»شناخته مى‏شود. (7) اکنون بسیارى از مسلمانان ترکیه پشت در این کتابخانه نماز مى‏خوانند.

 

مسجد الاجابه(مکه)

این مسجد پایین‏تر از میدان معابده،در ابتداى شارع ابطح،در طریق مسجد الحرام و در ابتداى شارع الاجابه واقع است.مسجد الاجابه از مساجدى است که فاکهى در قرن دوم از آن یاد کرده است.در اصل،این مسجد در آغاز شعبى واقع شده است که در تاریخ به نام شعب آل قفنذ شناخته مى‏شود.این شعب در درون کوه العیر قرار دارد مسجد مزبور در شمار مساجد کهن شهر مقدس مکه است. نامهاى مختلف این مسجد;عبارتند از«مسجد آل قنفذ»،«مسجد الاجابه‏»و«مسجد الاستراحه‏
فاکهى مى‏نویسد: در این شعب،خانه آل خلف بن عبد الله بن سائب بوده که به آنها آل عبد ربه بن السائب مى‏گویند و در برابر قصر محمد بن سلیمان قرار دارد.نام دیگر آن شعب اللئام است.این همان شعبى است که دست چپ تو بالاى باغ خرمان است و این زمان خانه خلفیین از بنى مخزوم است.حضارمه(مردمان منسوب به حضرموت)هم در این شعب سکونت دارند. شعب مزبور به شعب الخلفیین شناخته مى‏شود.در آنجا مسجدى است که گفته مى‏شود رسول خدا-ص-در آنجا نماز خوانده است.از زهیر بن قنفذ نقل شده که پیامبر،روز را در غار حرا بسر مى‏برد و شب از حرا پایین آمده به(محل)مسجد مى‏رفت که پشت‏خانه ابو عبیده بود و به شعب الخلفیین شهرت داشت.در این وقت ‏خدیجه هم از مکه مى‏آمد و آنها در نزدیکى این شعب با یکدیگر بودند تا از یکدیگر جدا شوند. (2
درباره این مسجد چند نکته گفتنى است: نخست آن که:باغ خرمان در برابر مسجد الاجابه،اندکى به سمت‏حرم بوده و اکنون دقیقا جایى است که شهردارى مکه (امانة العاصمة المقدسة) در آن قرار گرفته.اندکى از خیابان به سمت ریع اذاخر را نیز باید داخل در باغ خرمان دانست دوم آن که: مسجد الاجابه حداقل تا قرن سوم به این نام شهرت نداشته است.آنچه فاکهى آورده عنوان‏«مسجد آل قنفذ»است
سوم آن که: کتیبه‏اى در مسجد الاجابه موجود است که اشاره به بازسازى آن دارد که قرن دهم هجرى است به علاوه دو بیت ‏شعر نیز درباره بازسازى این مسجد بر کتیبه‏اى دیگر در این سوى محراب آمده است ابن بطوطه در سفرنامه خود از مسجد الاجابه با این عبارت یاد کرده و مى‏نویسد:آنجا مسجدى است که رسول خدا-ص-در سفر عمره،پس از بازگشت در آنجا استراحت کرد و اکنون مردم آن را از روى تبرک مى‏بوسند. (3) ابن فهد هم در حوادث سال 720 نوشته است:در این سال مسجد الاجابه تعمیر شد.این مسجد سمت چپ رونده به سوى منا و در نزدیکى ثنیة اذاخر است و گفته مى‏شود که رسول خدا-ص-در آن نماز خوانده است. (4) همو در حوادث سال 831 آورده:امیر سیف الدین شاهین عثمانى در این سال مسجد الاجابه را که در شعبى نزدیک ثنیة اذاخر است تعمیر کرد. (5) چهارم آن که:تا این جا چند وجه درباره دلیل حضور رسول خدا-ص-در این محل،از عبارت دیگران نقل کردیم.یکى همان اشاره ابن بطوطه است که حضرت در بازگشت از عمره در اینجا استراحت کرده‏اند.دیگر آن که حضرت روزها در غار حرا مانده و شب را در اینجا باخدیجه-س-بوده است.ابن فهد هم نقل کرده است که گفته‏اند: جن‏ها در اینجا با رسول خدا-ص-دیدار کردند
جمیل کتبى نویسنده معاصر مکى نوشته است:این مسجد را«مسجد الاستراحه‏»گفته‏اند چون مکانى است که رسول خدا-ص-در باز گشت از منا در روز سیزدهم در سفر حجة الوداع، در اینجا استراحت کرده است. (6) به نقل همو،گفته‏اند که حضرت در کودکى در اینجا گوسفندان را به چرا مى‏آورده است. (7) آشکار است که اینها اقوال شفاهى بوده که این نویسندگان از مردم مى‏شنیده‏اند.مهم اشاره فاکهى است که گفته است:نقل شده که حضرت در اینجا نماز خوانده است.

مسجد جعرانه

یکى دیگر از میقاتهاى عمره مفرده،منطقه جعرانه است.رسول خدا-ص-پساز بازگشت از جنگ حنین براى مدتى قریب پانزده روز در جعرانه توقف نمود و غنایم جنگبا هوازن را میان مردم تقسیم کرد.در جعرانه مسجدى وجود دارد که به نام مسجد الرسولمعروف است. درباره این که آیا رسول خدا-ص-در محل فعلى این مسجد نماز گزاردهاست،روایت تاریخى خاصى وجود ندارد،جز آن که آن حضرت چندین روز در این منطقه بودهاست.

مسجد الرسول در سمت چپ وادى جعرانه قرار دارد.این مسجد در سال 1263 ه.ق.توسط همسر یکى از شاهان حیدر آباد هند بازسازى شد که از وى کتیبه‏اى نیزدر مسجد به یادگار مانده است.مسجد جعرانه بار دیگر در سال 1370 و سپس در سال 1384ه.ق.،توسط وزارت اوقاف سعودى در مساحت بیشترى بازسازى شد.مساحت فعلى مسجد1600 مترمربع و معمارى آن شبیه مسجد تنعیم است.


 

 مقبره شهداى فخ

حسین بن على بن حسن بن حسن،در سال 169 ه.ق.،قیامى را بر ضد هادى عباسى در منطقه فخ،از شهر مکه ترتیب داد که به سرعت به شکست کشیده شد و وى به قتل رسید.ابو الفرج اصفهانى روایتى از امام باقر-علیه السلام-نقل کرده که حضرت فرمود:رسول خدا-ص-از فخ که مى‏گذشت ایستاد،رکعتى نماز خواند و وقتى رکعت دوم را خواند گریه کرد. اصحاب نیز گریه کردند،وقتى دلیلش را پرسیدند حضرت فرمود:جبرئیل به من خبر داد که: «یا محمد ان رجلا من ولدک یقتل فى هذا المکان و اجر الشهید معه اجر الشهیدین.» (3)

در حال حاضر این مقبره در خیابان شهدا قرار دارد.یک خیابان فرعى از خیابان شهدا به فاصله نزدیکى از تقاطع شهدا-تنعیم به سمت مقبره مى‏رود.مقبره مزبور در پایین کوهى قرار گرفته که اکنون یک سمت آن مقبره و سمت دیگرش میدان فوتبال است.این مقبره به عبارتى درپشت مسجد البوقرى واقع است.

مقبره مزبور سه قسمت‏شده;یک مثلثى کوچک آن در حال از بین رفتن است،بخشى از آن با یکى دو متر ارتفاع از سطح خیابان قرار دارد.بخشى هم که دیوار بدون در ورودى در اطرافش هست نزدیکترین قسمت آن به کوه است.در درون این چهار دیوارى،مقبره نیمه مخروبه‏اى نیز قرار دارد که از بالاى کوه آشکار است.قاعدتا همانجا باید مقبره حسین بن على،شهید فخ باشد.

 

فضیلت مسجد الحرام

1 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : محترم ترین، محبوبترین و گرامى ترین مساجد نزد خداوند، مسجد الحرام است.
2 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : برترى مسجد الحرام بر مسجد من، همچون برترى مسجد من بر مساجد دیگر است.
3 ـ ابوذر: به رسول خدا گفتم: «کدام مسجد، اوّل بنا نهاده شده است؟» فرمود: «مسجد الحرام». گفتم: «سپس کدام؟» فرمود: «مسجد الأقصى». گفتم: «فاصله میان این دو چه مقدار بود؟» فرمود: «چهل سال». سپس فرمود: هر کجا که نماز تو را دریافت (و وقت آن رسید) نماز بخوان، زمین براى تو مسجد است.
4 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : بار نمى بندند مگر به سوى سه مسجد: مسجد الحرام، مسجد من و مسجد الأقصى.
5 ـ امام على علیه السّلام : چهار مکان است که از قصرهاى بهشتى در دنیاست: مسجد الحرام، مسجد پیامبر، مسجد بیت المقدس و مسجد کوفه.

محدوده مسجد الحرام
ـ امام صادق علیه السّلام : حضرت ابراهیم علیه السّلام در مکّه بین حَزْوَره[1] تا مسعى را خط کشید. این همان خطّ و حدّى بود که ابراهیم علیه السّلام رسم کرد، یعنى مسجد.
7 ـ حسین بن نعیم: از امام صادق علیه السّلام درباره نماز در محدوده اى که به مسجد الحرام افزوده اند، پرسیدم. حضرت فرمود: ابراهیم و اسماعیل علیهما السّلام محدوده مسجد را بین صفا و مروه معین کردند. مردم هم از مسجد تا صفا حج مى کردند.
8 ـ عبدالصمد بن سعد: منصور دوانقى، خلیفه عباسى، خواست که خانه هاى اهل مکّه را بخرد و به مسجد الحرام بیفزاید، نفروختند. آنان را تشویق کرد، امتناع کردند. از این مسأله دلتنگ شد. نزد امام صادق علیه السّلام آمد و گفت: من از اینان بخشى از خانه ها و آستانه هایشان را خواستم تا به مسجد بیفزاییم، ندادند. این مرا بشدّت اندوهگین ساخت. امام صادق علیه السّلام فرمود: آیا این تو را غمگین مى سازد، در حالى که حجت و دلیل تو بر آنان در این مسأله آشکار و ثابت است؟ گفت: چگونه بر آنان استدلال آورم؟ فرمود: به کتاب خدا. گفت: به کجاى قرآن؟ فرمود: این سخن خدا: «اِنّ أوّل بیتٍ وُضِعَ لِلنّاس لَلّذی بِبَکّة » خداوند خبر داده است که: «همانا اولین خانه اى که براى مردم نهاده شد، همانا خانه اى است که در مکّه است». اگر آنان پیش از کعبه در آن جا ولایت و مالکیّت داشتند، خانه ها و حیاطها از آنان است، امّا اگر خانه خدا پیش از آنان بوده است، پس
«فنا»[2] و آستانه کعبه متعلّق به آن است.
منصور آنان را فراخواند و با این آیه بر آنان احتجاج کرد. به او گفتند: آن چه دوست دارى انجام بده.
9 ـ حسن بن على بن نعمان: مهدى عباسى چون مسجد الحرام را توسعه داد، خانه اى در گوشه مسجد مانده بود. از صاحبان آن خواست، ندادند. در این باره از فقیهان پرسید. همه گفتند: سزاوار نیست به غصب چیزى را جزء مسجد الحرام کنند. على بن یقطین به او گفت: اگر در این مسأله براى موسى بن جعفر علیه السّلام بنویسى، او در این باره راه حل درست را خواهد گفت. به والى مدینه نوشت که از موسى بن جعفر بپرسد در باره خانه اى که مى خواهیم داخل در مسجد الحرام کنیم، صاحب آن نمى دهد. راه چاره چیست؟ والى مسأله را به موسى بن جعفر گفت. حضرت فرمود: آیا حتماً باید جواب داد؟ گفت: آرى، چاره اى نیست. فرمود: بنویس: «بسم الله الرحمن الرحیم، اگر کعبه بر مردم وارد شده است، مردم به حیاط خانه هاى خود سزاوارترند و اگر مردم بر آستانه کعبه فرود آمده اند، کعبه به آستانه و حیاط خود سزاوارتر است». چون نامه به دست مهدى عباسى رسید، نامه را گرفت و بوسید، سپس دستور به تخریب آن خانه داد. صاحبان آن خانه، خدمت امام کاظم علیه السّلام رسیدند و از او خواستند نامه اى به مهدى عباسى بنویسد که قیمت خانه هاشان را بپردازد. حضرت به او نوشت: چیزى به آنان بپرداز. او هم ایشان را راضى ساخت.
توضیحى پیرامون حدود مسجدالحرام
حضرت ابراهیم علیه السّلام حدود مسجد الحرام را تعیین کرد ، ولى این حدود توسط اعراب جاهلیت فراموش شد و مکّیان به تدریج در حرم و درون مسجد به خانه سازى پرداختند . با قدرت گرفتن اسلام و افزایش جمعیت مسلمانان ، توسعه مسجد و بازگرداندن به حدود اوّلیه آن ضرورى نمود . از این رو عمر در سال 17 هجرى و عثمان در سال 26 هجرى نخستین توسعه ها را انجام دادند. سپس عبدالله بن زبیر در سال 65 هجرى و هنگام تجدید بناى کعبه ، صحن مسجد را از شمال و جنوب گسترش داد . از جنوب، آن را به ناحیه «صفا» و «باب بنى مخزوم» رساند و در شمال، میان «حجر اسماعیل» و «دار الندوه» تا «دار شیبة بن عثمان» را توسعه داد. در دوران خلافت عباسى ، ابتدا منصور در سال 137 هجرى شمال و غرب مسجد را توسعه داد و آن را تا «باب بنى سهم» رساند وسپس مهدى عباسى نخست در سال 161 همه خانه هاى باقیمانده میان مسجد الحرام و «مسعى» را خراب کرد و حدّ مسجد را «مسعى» قرار داد و سپس در سال167 مسجد را از هر سو به اندازه اى توسعه داد که کعبه در وسط مسجد قرار گرفت و مسجد الحرام را از جهت شرق و غرب به حدّ اوّلیه خود رساند . زیرا ابراهیم علیه السّلام حدّ شرقى مسجد را «مسعى» و حدّ غربى را «حزوره» قرار داده بود و حزوره همان بازار «حناطین» بوده است که حد غربى توسعه مهدى عباسى است .
بر این اساس وهمان گونه که از جواب امام صادق علیه السّلام در دو روایت اوّل همین فصل فهمیده مى شود ، مسافت هاى اضافه شده، حکم مسجد الحرام را دارند ، بلکه بخشى از آن هستند و زیاده محسوب نمى شوند . افزون بر این، امام کاظم علیه السّلام نیز همچون امام صادق علیه السّلام این محدوده را از آغاز جزو مسجد الحرام و ساختن منازل توسط مکّیان را غصب محدوده مسجد مى داند ولذا کسب رضایت صاحبان خانه را لازم نمى بیند و این معنى از روایات آخر همین فصل استفاده مى شود .
بعد از توسعه عباسى که آخرین آن ها در زمان المقتدر بالله است ، دو توسعه حکومت عربستان سعودى در سال 1375 و 1409 ، مساحت مسجد الحرام را چند برابر کرده و از حدّ اولیه گذرانده است . لذا برخى از فقیهان نسبت به جریان احکام ویژه مسجد الحرام در مکان هاى اضافه شده اخیر احتیاط مى کنند و برخى دیگر احتیاط را مستحب مى دانند ، زیرا همین که مردم آن ها را جزو مسجد الحرام بدانند و در عرف، نام مسجد بر آن بنهند، کافى است تا احکام آن جریان یابد.
آداب ورود به مسجد الحرام
ـ امام باقر علیه السّلام : هرگاه على علیه السّلام به مکه وارد مى شد، پیش از آن که طواف کند، ابتدا به محلّ فرود آمدن خویش مى پرداخت.
11 ـ امام صادق علیه السّلام : هرگاه کسى که حج یا عمره به جا مى آورد وارد مکّه شود، ابتدا وسایل خود را مستقر سازد، سپس آهنگ مسجد الحرام کند.
12 ـ عمران حلبى: از امام صادق علیه السّلام پرسیدم: آیا هرگاه زنان به خانه خدا مى روند، غسل کنند؟ فرمود: آرى، خداوند مى فرماید: «خانه ام را براى طواف کنندگان، عبادت کنندگان و راکعان و ساجدان، پاک سازید». سزاوار است که بنده، جز با طهارت وارد خانه خدا نشود، عرق و آلودگیها را شسته و پاک شده باشد.
13 ـ عطاء: مُحرم از هر جا که خواست، وارد شود. پیامبر از «بنى شیبه» وارد شد و از در «بنى مخزوم» به سمت صفا خارج گشت.
14 ـ امام صادق علیه السّلام ـ در شرح مأزمین (نام محلّى میان عرفات و مشعر که درّه اى میان دو کوه است) ـ : آن جا محلّى است که بتها در آن پرستیده شده و سنگى که بت «هُبَل» را از آن تراشیدند از آن جا آورده شد؛ بتى که على علیه السّلام وقتى بر دوش پیامبر بالا رفت، آن را از بام کعبه بر زمین افکند و به دستور حضرت ، آن را کنار در بنى شیبه دفن کردند. از آن رو، ورود از درِ بنى شیبه به مسجد الحرام سنّت گشت.
15 ـ افلح ، غلام امام باقر علیه السّلام : با امام باقر علیه السّلام براى حج بیرون شدیم. چون وارد مسجد الحرام شد، صدایش به گریه بلند شد. گفتم: پدر و مادرم فدایت! مردم نگاهت مى کنند، کمى آهسته تر! حضرت فرمود: واى بر تو اى افلح! چرا نگریم؟ شاید خدا با نظر رحمت به من بنگرد و با این نگاه، فردا نزد
او رستگار شوم. سپس طواف کرد، آنگاه آمد نزد مقام رکوع کرد و چون سر از سجده برداشت، آن قدر اشک ریخته بود، که سجده گاهش خیس بود.
16 ـ امام باقر علیه السّلام : هرگاه وارد مسجد الحرام شدى و رو به روى حجر الأسود قرار گرفتى، بگو:
«گواهى مى دهم که جز خداوند یکتا معبودى نیست. شریکى ندارد و شهادت مى دهم که محمّد، بنده و فرستاده اوست. به خدا ایمان آورده و به طاغوت و لات و عزّى و پرستش شیطان و عبادت هر که جز خدا خوانده شود، کفر ورزیده ام».
سپس نزدیک حجر الاسود رفته، دست راست بر آن بکش و بگو:
«به نام خدا، و خدا بزرگتر است. خدایا این امانت من است که ادا کردم واین پیمان من که وفا نمودم، تا نزد تو گواهى دهد که به پیمان وفادارم».
17 ـ معاویة بن عمّار از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است: هرگاه وارد مسجد الحرام شدى، پابرهنه و با آرامش و وقار و خشوع وارد شو. و فرمود: هر کس با خشوع وارد آن شود، خداوند اگر بخواهد او را مى آمرزد. گفتم: خشوع چیست؟ فرمود: آرامش قلب. با تکبّر وارد آن مشو، هرگاه به در مسجد رسیدى، بایست و بگو:
«سلام و رحمت و برکات خدا بر تو، اى پیامبر! به نام خدا و به یارى خدا و از خدا و آن چه که خداوند بخواهد. سلام بر پیامبران و فرستادگان الهى. سلام بر رسول خدا، سلام بر ابراهیم و ستایش براى خداوند، پروردگار جهانیان».
و چون وارد مسجد شدى، دستانت را بالا بگیر و رو به کعبه کن و بگو:
«پروردگارا! در این جایگاه و در آغاز مناسکم از تو مى خواهم که توبه ام را بپذیرى و از خطایم درگذرى و بار گناهم را فرو ریزى. حمد خدایى را که مرا به خانه خویش رساند. خدایا گواهى مى دهم که این خانه حرام توست، آن را محل تجمّع مردم و ایمن و خجسته و هدایتگر جهانیان قرار داده اى. خدایا! من
بنده توام، شهرْ شهر توست، و خانهْ خانه توست، آمده ام رحمت تو را مى طلبم و طاعت تو را قصد مى کنم. مطیع فرمان تو و راضى به تقدیر توام. از تو خواهانم، خواسته کسى که به تو نیازمند و از کیفرت هراسان است . خدایا ، درهاى رحمتت را به رویم بگشاى و مرا در طاعت و آن چه موجب رضاى توست به کارگیر».
18 ـ امام صادق علیه السّلام : در حالى که بر در مسجد مى ایستى، مى گویى:
«به نام خدا و به یارى خدا و از خدا و آن چه خدا بخواهد و بر آیین پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله و بهترین نامها از آن خدا و ستایش براى خداست. سلام بر رسول خدا، بر محمد بن عبدالله صلّى الله علیه و آله ، سلام و رحمت و برکات خدا بر تو اى پیامبر. سلام بر پیامبران و فرستادگان خدا، سلام بر ابراهیم، دوست خداوند، سلام بر فرستادگان و ستایش براى خدا، پروردگار جهانیان، سلام بر ما و بر بندگان شایسته خدا، خدایا بر پیامبر و دودمان محمد صلوات فرست، بر محمد و دودمانش مبارک گردان و بر محمد و آل محمد رحمت آور، آن گونه که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم، صلوات و برکت و رحمت فرستادى. همانا تو پسندیده و شکوهمندى. خدایا بر محمّد (و خاندانش) بنده و فرستاده ات و بر ابراهیم، دوستت و بر پیامبران و فرستادگانت، صلوات و سلام فرست. سلام بر فرستادگان و ستایش از آن خدا، پروردگار جهانیان. خدایا درهاى رحمتت را بر من بگشاى و مرا در راه طاعت و رضاى خویش، به کارگیر و تا مرا زنده مى دارى، پیوسته در پناه ایمان نگهدارم باش. ستایش ذات تو شکوهمند است. خدایى را سپاس که مرا از مهمانان و زائران خود قرار داد و مرا از آنان قرارداد که مساجد او را آباد مى کنند و با او مناجات مى کنند. خدایا من بنده تو و زائر تو درخانه توام. براى هر زائرى، بر عهده زیارت شده حقّى است. تو بهترین و گرامى ترین کسى هستى که به زیارتت مى آیند. اى خدا، اى بخشنده، از تو مى خواهم، که خداى یکتا و بى شریکى و یگانه و بى نیازى، نه زاده اى و نه زاده شده اى و همتایى ندارى.
محمد، که درود تو بر او و خاندانش باد، بنده و فرستاده توست. اى بخشنده، اى بزرگوار، اى شکوهمند، اى قدرتمند و اى با کرامت، از تو مى خواهم که
نخستین هدیه ات را براى این زیارت من، آزادى ام از دوزخ قرار دهى. (سه بار مى گویى:) خدایا مرا از آتش برهان، از روزى حلال و پاکیزه ات بر من گشایش عطاکن وشرّ شیاطین انس وجنّ وشرّ فاسقان عرب وعجم را از من دور گردان.
19 ـ نضر بن کثیر: من و سفیان، خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدیم. گفتم: به بیت الله الحرام مى روم، مرا دعایى بیاموز. حضرت فرمود: هرگاه به حرم رسیدى ، دست خود را بر دیوار بگذار و بگو: اى سبقت گیرنده بر فوت، اى شنواى صوت، اى آن که پس از مرگ، استخوان را با گوشت مى پوشانى ... آنگاه هر چه خواستى دعا کن.
20 ـ امام صادق علیه السّلام : چون وارد مسجد الحرام شدى، راه برو تا نزدیک حجر الاسود برسى، پس رو به آن کن و بگو:
حمد خدایى را که به این نعمت، رهنمایمان شد و اگر هدایت الهى نبود، راه نمى یافتیم. خداوند منزّه است ، حمد براى اوست، جز او خدایى نیست و خدا بزرگتر است. خداوند از آفریدگانش بزرگتر است و بزرگتر از هر کسى است که از او ترسان و گریزانم. جز خدا هیچ معبودى نیست، یکتا و بى شریک است، پادشاهى و ستایش از آن اوست، زنده مى کند و مى میراند، مى میراند و حیات مى بخشد و او بر هر چیز تواناست.
و بر پیامبر و دودمان او، درود مى فرستى و بر پیامبران سلام مى دهى، همانگونه که هنگام ورود به مسجد انجام دادى، سپس مى گویى: پروردگارا! به وعده ات باور دارم و به پیمانت وفادارم.
فضیلت نماز در مسجد الحرام
ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : برترى مسجد الحرام بر این مسجد من، صد نماز است.
6 10 21

22 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : یک نماز در مسجد من، برتر از هزار نماز در مساجد دیگر
است، مگر مسجد الحرام. یک نماز در مسجد الحرام، از صد نماز در این مسجد برتر است.
23 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : یک نماز در مسجد الحرام، برابر با صد هزار نماز است و یک نماز در مسجد من هزار نماز است و در بیت المقدس پانصد نماز است.
24 ـ امام باقر علیه السّلام : یک نماز در مسجد الحرام، از صد هزار نماز در مساجد دیگر برتر است.
25 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : هرکس در مسجد الحرام یک نماز واجب بخواند، خداوند همه نمازهایى را که از روز وجوب نماز بر او، خوانده است و همه نمازهایى را که تا زمان مرگ مى خواند، به برکت این نماز از او قبول مى کند.
26 ـ امام صادق علیه السّلام : در این مسجد نماز و دعا زیاد بخوانید. آگاه باشید، که براى هر بنده، روزى اى است که به سوى او سوق داده مى شود (یعنى در مکه خیلى دنبال کسب و کار نباشید، در پى دعا و نماز باشید، چرا که روزى شما تضمین شده است).
27 ـ احمد بن محمد بن ابى نصر: از حضرت رضا علیه السّلام پرسیدم: کسى نماز را در خانه اش در مکه به جماعت بخواند افضل است، یا در مسجد الحرام به تنهایى بخواند؟ فرمود: به تنهایى.
28 ـ موسى بن سلام : حضرت رضا علیه السّلام عمره انجام داد. چون با کعبه وداع کرد و به درِ حنّاطین رسید که از آن جا خارج شود، در محوطه مسجد پشت کعبه ایستاد. سپس دستانش را بلند کرد و دعا نمود. آنگاه به ما توجّه کرد و فرمود: چه جاى خوبى است براى حاجت بردن نزد او! نماز در آن، برتر از شصت سال (یا ماه[3]) نماز در جاى دیگر است.
(1) نام محلّى در مکّه نزدیک باب الحنّاطین.
(2) فنا: حیاط، میدان و محدوده جلوى هر خانه است.
(3) تردید از راوى حدیث است.

مسجد حمزه 

این مسجد منسوب به حمزه است و در منطقه مسفله، در نزدیکى تلاقى خیابان ابراهیم و خیابان حمزة بن عبد المطلب قرار دارد.
مسجد حمزه، مسجد کوچکى بود و در بازسازى آن، که به سال 1375 ه.ق. صورت گرفت، مساحتش به 160 متر مربع رسید. حمزة بن عبدالمطلب،عموى رسول خدا- ص- و از سرداران بنام سپاه اسلام بود. او در مکه به رسول خدا- ص- ایمان آورد و سبب تقویت اسلام در مکه شد. بعد از هجرت، در جنگ بدر شجاعانه جنگید و در جنگ احد به شهادت رسید. رسول خدا او را سیدالشهدا نامید.

Description: صفحه آخر

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.