پایگاه اطلاع رسانی کاروان ۲۵۰۱۳ لبیک حج- شهرستان بانه

لبیک اللهم لبیک لبیک لاشریک لک لبیک ان الحمد و النعمه لک والملک لا شریک لک

پایگاه اطلاع رسانی کاروان ۲۵۰۱۳ لبیک حج- شهرستان بانه

لبیک اللهم لبیک لبیک لاشریک لک لبیک ان الحمد و النعمه لک والملک لا شریک لک

من از حج چه فهمیده ام؟( از دیدگاه استاد دکتر علی شریعتی )

 

باید قبلاً این سؤال را پاسخ گفت که:
اساساً از حج چه می توان فهمید؟

حج، در یک نگرش کلی، سیر وجودی انسان است به سوی خدا. نمایش رمزی فلسفه ی خلقت بنی آدم است و تجسم عینی آنچه در این فلسفه مطرح است و ......

(بقیه در ادامه مطلب)


و در یک کلمه، حج شبیه [ شبیه اصطلاح رایج در زبان ما به جای تئاتر و به عقیده ی من بهتر از کلمه ی تئاتر معنی را می رساند و با این معنی سازگارتر است ] آفرینش است، و در همان حال، شبیه تاریخ و در همان حال، شبیه توحید و در همان حال، شبیه مکتب و در همان حال، شبیه مکتب و در همان حال، شبیه امت ( جامعه ی اعتقادی، جامعه ی نمونه ای که اسلام می خواهد در میان انسان ها بنا کند ) و ... بالاخره، حج نمایشی رمزی است از آفرینش انسان و نیز از مکتب اسلام که در آن کارگردان خداست، و زبان نمایش، حرکت، و شخصیت های اصلی: آدم، ابراهیم، هاجر و ابلیس، و صحنه ها: منطقه ی حرم و مسجدالحرام، مسعی، عرفات و مشعر و منی، و سمبل ها: کعبه و صفا و مروه و روز و شب و غروب و طلوع و بت و قربانی، و جامه و آرایش: احرام و حلق و تقصیر...


و نمایشگران؟
ـ این عجیب تر است ـ

فقط یک تن، تو! هر که هستی ، چه زن، چه مرد، چه پیر ، چه جوان، چه سیاه، چه سفید، همین که در این صحنه شرکت کردی، نقش اول را داری. هم در شخصیت آدم و هم ابراهیم و هم هاجر، در تضادِ الله ـ ابلیس ! چه، اینجا سخن از تشخص نیست، حتی جنسیت مطرح نیست، فقط یک قهرمان هست و آن انسان ! تئاتری است که در آن یک تن همه ی نقش ها را بر عهده دارد، قهرمان داستان است و در عین حال صحنه ای باز است، همه سال، همه ی انسان های ابراهیمی روی زمین، به شرکت در این نمایش شگفت دعوت می شوند !
هر که بتواند از هر کجای دنیا، خود را در موسم برساند، وارد صحنه می شود و نقش اول را به عهده می گیرد، قهرمان صحنه می شود و همه ی رُل ها را خود بازی می کند، اینجا تجزیه نیست، تشخص نیست، درجه بندی نیست، همه یکی هستند و آن یکی همه، اسلام انسان ها را اینچنین می بیند!


مَن قَتَلَ نَفساً... فَکَأنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعاً، وَ مَن أَحیاها فَکَأنَّما أحیَا النّاسَ جَمیعاً ( سوره ی مائده آیه 32 )


مگر نه یک انسان، انسان است؟ و تو ارزش انسان را ببین در این مذهب، که دشمن متهمش می کند که انسان را خوار می سازد! و این دروغ است. و دوست ابزارش می سازد تا، بدان، انسان را خوار کند! و این راست است!
و آیا ، در تاریخ ما ـ که از حق کشی و ستم سرشار است ـ مظلوم تر از اسلام هست؟ و در اسلام، از حج؟ که، به تعبیر زیبای علی ـ فرزند کعبه ـ پوستین حج را نیز وارونه بر تن کرده اند !
نه سنت انسان، که: سنت گوسفند!


من از حج چه فهمیده ام؟


دامنه ی معنی این چنین است، لایتناهی است، بی نهایت بزرگ و یک فرد، این بی نهایت کوچک، از آن چه می تواند فهمید؟ در آن چه می توان دید؟ چگونه؟ تا کجا؟

به هر حال، خواننده ی عزیز، قضیه این است؛
و اندازه ی ادعای من، این!

اگر می خواهی عمل حج را بدانی، رساله ی مناسک فقها را بخوان.

اگر می خواهی معنی حج را بفهمی، اسلام را بفهم و در آن، انسان را بشناس.

و اگر تنها می خواهی که ببینی من حج را چگونه فهمیده ام، این نوشته را بخوان.

شاید خواندن آن تو را در فهمیدن حج و لااقل، در اندیشیدن به حج، اندکی ، برانگیزد.
اندکی،
همین: و نه بیش! 

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم بهمن 1390ساعت 19:16  توسط رضا طغیانی  |

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.