پایگاه اطلاع رسانی کاروان ۲۵۰۱۳ لبیک حج- شهرستان بانه

لبیک اللهم لبیک لبیک لاشریک لک لبیک ان الحمد و النعمه لک والملک لا شریک لک

پایگاه اطلاع رسانی کاروان ۲۵۰۱۳ لبیک حج- شهرستان بانه

لبیک اللهم لبیک لبیک لاشریک لک لبیک ان الحمد و النعمه لک والملک لا شریک لک

حج در آثار افصح المتکلمین سعدی شیرازی



شبی در بیابان مکه از بی خوابی پای رفتنم نماند، سر بنهادم و شتربان را گفتم دست از من بدار...

(بقیه در : ادامه مطلب)



اگر از دید جامعه شناسی ادبی، به سخن سعدی بنگریم و سخنان او را در ارتباط با حج از این بعد بررسی کنیم، فاجعه ی بزرگی را لمس می کنیم که متاسفانه در همیشه ی تاریخ وجود داشته و دارد. فلسفه ی عمیق حج از میان رفته و تنها تغییر نام به «حاجی» و دیگر مزایای مادی و سیاحتی مد نظر است. 

بسیاری به دروغ خود را حاجی معرفی می کنند و می خواهند از این راه مورد توجه و احترام قرار گیرند و حج و زیارت خانه ی خدا را دامی برای فریب مردم و سود جویی خود قرار دهند. سعدی در این زمینه حکایتی نقل کرده که« شیّادی گیسوان بافت که من علویم و با قافله ی حجاز به شهر در آمد که از حج همی آییم ... یکی از ندمای حضرت پادشاه که در آن سال از سفر دریا آمده بود گفت من او را عید اضحی(قربان) در بصره دیدم حاجی چگونه باشد...»
با این حال، حج درویشان در نظر سعدی حال و هوای دیگری دارد. او درویشی را می بیند که سر بر آستان کعبه می مالد و پیوسته می گوید: یا غفور و یارحیم. تو دانی که از ظلوم جهول چه آید. ما وقع را در این دو بیت بیان کرده است:
بر در کعبه سائلی دیدم که همی گفت و می گریستی خوش
می نگویم که طاعتم بپذیر قلم عفو بر گناهم کش
سعدی خود به بیان ماجرای سفر حج خویش می پردازد و از نا امنی راهها سخن می گوید که:
«شبی در بیابان مکه از بی خوابی پای رفتنم نماند، سر بنهادم و شتربان را گفتم دست از من بدار!... گفت: ای برادر، حرم در پیش است و حرامی در پس، اگر رفتی بردی و اگر خفتی مردی.»

او وقتی می خواهد در باب تربیت، اثر همنشینی را بیان کند، چه زیبا عظمت کعبه را در این دو بیت بیان می کند:
جامه ی کعبه را که می بوسند او نه از کرم پیله نامی شد 
با عزیزی نشست روزی چند لاجرم همچو او گرامی شد
احسان به هم نوع یکی از صفات پسندیده ی انسانی است. سعدی برای نشان دادن اهمیت و ارزش احسان، آن را نه تنها برابر با حج بیت الله که برتر دانسته است:
شنیدم که پیری به راه حجاز به هر خطوه کردی دو رکعت نماز
چنان گرم رو در طریق خدای که خار مغیلان نکندی ز پای....
ناگهان از عالم غیب آوازی می شنود که:
به احسانی آسوده کردن دلی به از الف رکعت به هر منزلی
این معلم اخلاق، در فلسفه ی حج گفته است:
«حاجی باید به گونه ای باشد که به پاکی طفل نوزاد. وقتی قربانی می کند، نفس حیوانی و اماره خود را قربان کرده باشد. آنگاه که سنگ بر شیطان می زند آلودگیهای درونی و تمایلات شیطانی خویش را نیز از خود براند و خویشتن را از عیوب پاک گرداند، چون به ملاقات خدا رفته و بر سر سفره ی کرم پیامبر اکرم نشسته، کرم و مروتی خدا گونه و پیامبر وار داشته باشد، نه همچون حاجی ای که سعدی از او یاد کرده است»:
مرا حاجی ای شانه ای عاج داد که رحمت بر اخلاق حّجاج باد 
شنیدم که باری سگم خوانده بود که از من به نوعی دلش مانده بود....
حاجی آن زمان که لبیک گویان به سوی کعبه می رود، به دعوت خدای خود پاسخ می دهد و با خدا سخن می گوید. سعدی این اهمیت مخاطب قرار دادن را در نظر دارد و در مناجات خود به لبیک حاجیان سوگند می دهد.
خدایا، به ذات خداوندیت به اوصاف بی مثل و مانندیت
به لبیک حجّاج بیت الحرام به مدفون یثرب علیه السلام
...
به طاعات پیران آراسته به صدق جوانان نوخاسته
که ما را در آن ورطه ی یک نفس ز ننگ دو گفتن به فریاد رس....
راه رسیدن به کعبه ی حقیقی، راه خاصی است. سعدی به مناسبت رفتار زاهدی متظاهر که در حضور پادشاه غذای کمتری می خورد و در نماز بیش از حد معمول خود مشغول می شود، می گوید:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی کاین ره که تو می روی به ترکستان است
و سرانجام سخن خود را با این بیت سعدی که رضایت خویش را در رضایت پروردگار می داند و رضایت را به کعبه تشبیه کرده است، پایان می دهیم:
سعدی ره کعبه ی رضا گیر ای مرد خدا ره خدا گیر

-------------------------
منابع:
1-حج در ادب فارسی، دکتر خلیل الله یزدانی، نشر مشعر، 1379.
2-بوستان سعدی، شیخ مصلح الدین سعدی، برگردان از: ادوارد رهاتسک/جی ام ویکنز، انتشارات هرمس، 1383.


+ نوشته شده در  یکشنبه سوم اردیبهشت 1391ساعت 23:49  توسط رضا طغیانی  |

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.