حضرت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت میکند: «روزی حضرت رسول اکرم صلی
الله علیه و سلم به من فرمود: برایم قرآن بخوان. عرض کردم: آیا برای شما
بخوانم در صورتی که قرآن بر خود شما نازل شده است؟! فرمود: آری، میخواهم
آن را از دیگران بشنوم» ابن مسعود میگوید: «من سوره نساء را تلاوت کردم...
ابوالحسن علی ندوی
مترجم: محمد قاسم قاسمی
حضرت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت
میکند: «روزی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم به من فرمود: برایم
قرآن بخوان. عرض کردم: آیا برای شما بخوانم در صورتی که قرآن بر خود شما
نازل شده است؟! فرمود: آری، میخواهم آن را از دیگران بشنوم» ابن مسعود
میگوید: «من سوره نساء را تلاوت کردم...
؛ وقتی به این آیه رسیدم:
{فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَؤُلاءِ شَهِیدًا (٤١)}(نساء / 41)
«چگونه خواهد بود زمانی که ما از هر امتی یک گواه بیاوریم و تو را بر اینان به طور گواه بیاوریم؟».
یکی از اهل مجلس مرا متوجه کرد، وقتی سرم را بلند کردم، دیدم که اشک از چشمهای مبارک سرازیر است»[1].
ابوذر رضی الله عنه روایت میکند: شبی آن حضرت صلی الله علیه و سلم تا صبح این آیه را مرتباً تلاوت میکرد:
{إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (١١٨)} (مائده / 118)
«اگر تو ایشان را عذاب دهی بندگانت هستند و اگر بیامرزیشان تو غالب با حکمت هستی».
امالمؤمنین
عایشه (رضیالله عنها) میفرماید: «حضرت ابوبکر صدیق بسیار رقیقالقلب بود
هرگاه قرآن میخواند، نمیتوانست اشکهایش را نگهدارد، بدون اختیار گریه
میکرد».
ابورافع میگوید: «حضرت عمر رضی الله عنه در نماز فجر
سورههای کهف، مریم، طه و مانند آنها را تلاوت میکرد. روزی در آخرین صف
مردان نماز میخواندم که بعد از آن صفهای زنان شروع میشد حضرت عمر داشت
سورة یوسف را تلاوت میکرد معمولاً با صدای بلند میخواند وقتی به آیه
رسید:
{إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّهِ }(یوسف / 86)
«(یعقوب علیه السلام گفت): من رنج و غم خویش را فقط به الله شکایت میکنم».
چنان گریهاش گرفت که قرائتش قطع شد. و من از دور صدای گریهاش را شنیدم».
ابن عمر رضی الله عنه میگوید: «روزی حضرت عمر رضی الله عنه در نماز صبح چنان گریه کرد که صدای نالهاش را از فاصله سه صف شنیدم».
حضرت
حسن بصری میگوید: «حضرت عمر رضی الله عنه گاهی در ورد شبانهاش به یک آیه
میرسید چنان گریه میکرد که بر اثر آن بر زمین میافتاد، سپس در خانهاش
میماند و مورد عیادت و احوالپرسی قرار میگرفت».
محمدبن سیرین میگوید: «حضرت عثمان رضی الله عنه تمام شب در یک رکعت قرآن را میخواند».
امام
بیهقی نقل کرده است: «که حضرت عثمان رضی الله عنه میگفت: اگر دلهای ما
پاک باشد هرگز از کلام پروردگار سیر نخواهد شد. دوست ندارم حتی یک روز از
عمر من بگذرد که در آن قرآن مجید را از رو نخوانده باشم. وقتی حضرت عثمان
رضی الله عنه به شهادت رسید دیدند مصحفی که از روی آن خوانده بود به دلیل
کثرت تلاوت پاره شده بود»[2].
ابن عمیر رحمهالله میگوید: «من سورة
یوسف را از قرائت حضرت عثمان یاد گرفتم زیرا او در نماز فجر به کثرت این
سوره را تلاوت میکرد».
حضرت علی رضی الله عنه بعد از رحلت حضرت رسول
اکرم صلی الله علیه و سلم چنان با قرآن مشغول شد که تا چندین روز از
خانهاش بیرون نرفت.
درباره عبدالله بن زبیر، عمروبن العاص، عبدالله به
عمر، عبدالله بن رواحه، عبدالله بن عباس، عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنهم
از صحابه کرام و درباره سعیدبن جبیر، مالک بن انس، منصور بن المعتمر از
تابعین روایات و حکایات مشابهی در کتابها وارد شده است[3].
درباره زراره ابن اوفی گفته میشود که او روزی در مسجد جامع با مردم نماز میخواند، وقتی به این آیه سورة مدثر رسید:
{فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ (٨)فَذَلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ (٩)عَلَى الْکَافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ (١٠)} (مدثر / 8-10)
«روزی که در صور دمیده خواهد شد روزی دشوار نه آسان بر کافران خواهد گذشت».
با خواندن آیه روحش پرواز کرد و به زمین افتاد. «بهزابن حکیم» میگوید: «من از کسانی بودم که پیکرش را به خانهاش حمل کردیم».
«خلید» مشغول نماز بود، وقتی آیه:
{ کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ }(آلعمران / 185)
«هر نفس چشندة مرگ است».
را
تلاوت کرد، آن را مکرر خواند، از گوشه خانه صدایی شنید: چقدر این آیه را
تلاوت میکنید، تا حال 4 نفر از جنها با شنیدن این آیه فوت کردهاند.
یکی از بزرگان این آیه را شنید:
{ ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ }(انعام / 62)
«آنگاه به سوی مالک حقیقی خویش برگردانده خواهند شد».
فریاد برآورد و بیقرار شد تا اینکه جان به جان آفرین تسلیم کرد.
حمزه
که خادم حضرت اسماءبنت ابوبکر رضی الله عنه بوده، میگوید: «روزی حضرت
اسماء مرا به بازار فرستاد. آن هنگام او مشغول تلاوت سورة طور بود و به این
آیه رسیده بود:
{وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ}(طور / 27)
«پروردگارت ما را از عذاب سوزان نجات داد».
من به بازار رفتم و برگشتم دیدم هنوز همان آیه را میخواند».
حضرت تمیم داری رضی الله عنه به مقام ابراهیم علیه السلام آمد و به خواندن سورة جاثیه پرداخت وقتی به آیه ذیل رسید:
{
أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ
کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْیَاهُمْ
وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ (٢١)} (جاثیه / 21)
«آیا کسانی که
مرتکب کارهای زشت میشوند گمان میکنند که ما با آنها مثل کسانی ایمان
آوردهاند رفتار خواهیم کرد؟ مرگ و زندگیشان را یکسان خواهیم کرد؟ بسیار بد
داوری میکنند».
آن را مرتباً تکرار کرد و گریه میکرد تا اینکه صبح شد.
حضرت سعیدبن جبیر در ماه مبارک رمضان امامت میکرد وقتی به این آیات رسید:
{فَسَوْفَ
یَعْلَمُونَ (٧٠)إِذِ الأغْلالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلاسِلُ
یُسْحَبُونَ (٧١)فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ (٧٢)}
(مؤمن / 70-72)
«به زودی خواهند دانست. هنگامی که طوق و زنجیر به گردن
شان به زمین کشیده میشوند و در آب داغ انداخته میشوند. آنگاه در آتش
سوزانده میشوند».
{ وَاتَّقُوا یَوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ }(بقره / 281)
«و از آن روزی که همگیتان نزد خدا بازگردانده خواهید شد بترسید».
آنها را بیش از بیست بار خواند و آنقدر گریه کرد که بر چشمهایش اثر گذاشت.
مسروق؛ (که از شاگردان حضرت ابن عباس رضی الله عنه بود) بعضی شبها از نماز عشا تا هنگام نماز فجر مرتباً سورة رعد را میخواند.
هارون بن ایاب اسدی گاهی اوقات در نماز تهجد فقط این آیه را تکرار میکرد و میگریست:
{یَا لَیْتَنَا نُرَدُّ وَلا نُکَذِّبَ بِآیَاتِ رَبِّنَا وَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ}(انعام / 27)
«خواهند گفت: ای کاش، دوباره برگردانده شویم تا ما نشانیهای پروردگارمان را تکذیب نکنیم و از گروه مؤمنین بگردیم».
حضرت حسن بصری یک شب فقط آیة:
{ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا} (ابراهیم / 34)
«و اگر [بخواهید] که نعمت خداوند را بشمارید، نمىتوانید [همه] آن را بشمارید».
را
تکرار کرد تا اینکه صبح شد مردم از وی سبب را پرسیدند. حضرت حسن بصری
فرمود: «در این آیه خیلی پند و عبرت وجود دارد هر وقت که نگاه میاندازیم،
نزول یک نعمت را مشاهده میکنیم، البته نعمتهایی که آنها را نمیشناسیم
خیلی بیشتر اند».
امام ابوحنیفه؛ یکبار در نماز تهجد آیه زیر را تا صبح مکرراً تلاوت میکرد:
{ بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ (٤٦)} (قمر / 46)
«میعادشان روز قیامت است و قیامت بسیار سخت و ناگوار است».
این سلسلة اثرپذیری و ارتباط عمیق با قرآن، نسل اندر نسل در میان امت جاری بوده است.
آری، امت اسلامی همواره به کلام الهی محبت و عشق ورزیده و از فیض و تأثیرش بهره برده و هیچ زمانی این سلسله منقطع نشده است.
در
کتابهای تاریخ و سیره حکایات و واقعاتی از علمای راسخین، مجددان و مصلحان
بزرگ و عارفان برجسته هر عصر نقل کردهاند که نشانگر عشق و علاقه و ارتباط
عمیق آنان با قرآن مجید میباشد انسان از حکایات آنان به خوبی پی میبرد
که چقدر این بزرگان در تلاوت قرآن مستغرق میشدند و از حلاوت و لذت آن حظ
میبردند. ذیلاً حکایاتی چند از علما بزرگ و صالحان امت نقل میکنیم:
نویسنده بزرگ و محدث جلیلالقدر و مورخ برجسته علامه ابن جوزی هر هفته یک بار قرآن را ختم میکرد[4].
سلطان
صلاحالدین ایوبی فاتح بیتالمقدس به گوش کردن قرآن خیلی علاقه داشت گاهی
اوقات در برج خود از نگهبانان دو الی چهار جز از قرآن مجید را گوش میکرد
خیلی خاشع و خاضع و رقیقالقلب بود. هرگاه قرآن را میشنید دیدگانش اشکبار
میگردید[5].
شیخ الاسلام حافظ ابن تیمیه در هفتم شعبان سال 726 هجری
بازداشت شد. و تاریخ 22 ذیالقعده 728 در بازداشتگاه جان سپرد بزرگترین
مشغله و ورد او در این دوران تلاوت قرآن بود. او در این مدت دو سال و چهار
ماه همراه برادرش شیخ زینالدین ابن تیمیه هشتاد بار قرآن را ختم کرد، و
بعد از آن وقتی دور جدیدی را آغاز کرد و به این آیه رسید:
{إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ (٥٤)فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ (٥٥)}(قمر / 54-55)
«همانا پرهیزگاران در باغها و نهرها در جایگاهی بلند و نزد پادشاه مقتدر بسر خواهند برد».
آنگاه
با عبدالله ابن محب و عبدالله دورش را ادامه داد. این دو بزرگوار خیلی نیک
و با هم برادر بودند ابن تیمیه؛ قرائت شان را خیلی دوست میداشت هنوز این
دور ختم نشده بود که روزهای زندگیش به پایان رسید[6].
علامه سید محمد علی مونگیری (مؤسس دارالعلوم ندوه العلماء) میگوید:
«من
هنگامی که اولین بار با شیخ فضل الرحمن گنج مرادآبادی ارتباط برقرار کردم
خدمت وی عرض نمودم: چرا لذتی را که در شعر احساس میکنم آن را در قرآن
احساس نمیکنم؟! شیخ فرمود: هنوز خیلی دور هستید، هرگاه به مرتبه قرب ترقی
رسیدید آنگاه چنان لذتی در قرآن احساس خواهید کرد که در هیچ چیز دیگری
نخواهید یافت، روزی فرمود: ارتباط حقیقی با قرآن مجید منتهیالیه و هدف
نهایی سلوک و احسان است»[9].
مرشد بزرگ علامه عبدالقادر رایپوری که از
مشایخ معروف زمان خود میباشد در شرح حال مرشد و مربی خود شیخ عبدالرحیم
رایپوری (1919-1337 ه( میگوید:
شیخ عبدالرحیم رایپوری در نماز شب
قرائت را خیلی طولانی میکرد گاهی گریه میکرد و هرگاه ذکر عذاب به میان
میآمد میگریست و استغفار میکرد و چنان حالت تضرع به وی دست میداد گویی
مجرمی است که برای عفو جرمش زاری و التماس مینماید. و هرگاه به آیهای که
در آن ذکر رحمت الهی است میرسید گاهی خوشحال میشد و گاهی آرامش پیدا
میکرد و سکوت مینمود.
هنگامی که حضرت مولانا عبدالقادر سالم و تندرست
بودند در ماه مبارک رمضان، بعد از عصر، دور از چشم مردم در تنهایی قرآن
کریم را تلاوت میکرد. یکی از ساکنان همان محله میگوید: وقتی از آنجا
میگذشتم، روش تلاوت ایشان بسیار عالی و جذاب بود، توجهم را جلب کرد،
بیخواسته از صمیم قلب دعا کردم که: «خدایا، به ما نیز توفیق عنایت کن تا
اینگونه تلاوت کنیم» غالباً پس از پایان ماه رمضان، حضرت مولانا آن شخص را
فراخواند و خطاب به او فرمود: «بیا تا به شما بیاموزم که چگونه قرآن را
تلاوت کنی، در قرآن آمده است که خداوند با حضرت موسی علیه السلام مکالمه
مینمود و کلام الهی را از ناحیه یک درخت میشنید، شما نیز خود را به جای
همان درخت تصور کنید، بدینگونه که الفاظی را که خود تلفظ میکنی چنین
بپندار که اینک خدای پاک با شما سخن میگوید، و با گوشهای خود چنین احساس
کن که کلام الله را با صدای خودش میشنوی» پس از این فرموده، همان کیفیت
را بر خود طاری کرده (و در عمل به من نشان داد) و بر اثر فرموده ایشان،
حالتی مشابه همان کیفیت بر قلبم فرود آمد».
یک تجربه، یک پیشنهاد
در
زمینة ارتباط مستحکم با قرآن مجید و استفاده هر چه بیشتر از منبع وحی و
حصول پیشرفت و تقرب با خدا به وسیله قرآن، تجربه و پیشنهاد بنده این است که
تا جایی که ممکن است به طور مستقیم و بدون واسطه باید به قرآن اشتغال داشت
و هر چه بیشتر به تلاوت متن قرآن پرداخت و از آن لذت برد و در معانی و
مفاهیم آن تدبر نمود، اگر تلاوتکننده به قدر ضرورت، استعداد و صلاحیت فهم
زبان عربی را دارد، به طور مستقیم والا از طریق ترجمه و پانوشتهای مختصر،
تا حد امکان بکوشد، بدون اتکا به تفسیر و تشریح انسانی و بدون مراجعه مکرر
به تفاسیر، قرآن را تلاوت کند و معنی آن را دریابد، و از این طریق لذت ببرد
و تا مدتی به همین شیوه اکتفا نماید و با توفیق خداوند و یاری الهی هر چه
در این زمینه برایش میسر شد، سپاس خدا را به جای آورد که:
«آن چه ساقی ما ریخت عین الطاف است».
در
این رابطه (به استثنای موارد اضطراری که به تحقیق یک کلمه یا رفع یک اشکال
و اطلاع بر سبب نزول آیات نیاز شدید احساس شود) از بحثهای مفصل و گستردة
کتابهای تفاسیر و نکات علمی دقیق، پرهیز کند زیرا بسا اوقات، علوم
اندیشههای انسانی بر سرچشمه زلال و شفاف قرآن مجید سایه میافکند
همانگونه که درختان انبوهی که اطراف یک چشمه زلال قرار دارند بر آن سایه
میگسترانند، آنگاه روح اصیل کلام الهی که عبارت از اصالت و لطافت و لذت و
حلاوت است باقی نخواهد ماند، بلکه به تجربه رسیده است که خواننده از تفسیر و
تعابیر انسانهای مستعد و تیزهوش (به ویژه اشخاصی که قبلاً از آنان متأثر
شده و مورد اعتماد او هستند) بیش از کلام اصیل الهی تحت تأثیر قرار میگیرد
و به نحوی دچار سوء تفاهم میشود و میپندارد که اگر این تفسیر نبود، عظمت
و شکوه و زیبایی و جمال این کلام به ظهور نمیپیوست یا حداقل به طور حتم
عادت خواهد کرد که کلام الهی را با عینک یک مفسر و شارح یا مترجم مخصوص
بنگرد.
این مضمون آنچنان باریک و دقیق بود که متردد ماندم آن را بیاورم
یا نیاورم. میترسیدم خوانندگان دچار سوء تفاهم شوند. از قضا روزی نگاهم
به مضمون مولانا عبدالباری (استاد سابق تفسیر و فلسفة جدید جامعة عثمانیه
حیدرآباد) تحت عنوان «میری محسن کتابین» (کتابهای مؤثر در زندگی من)
افتاد، مولانا فهم و ذوق خاصی برای مطالعة قرآن داشت. نویسنده فرصتهای
استفاده از وی در این خصوص را داشته است. او مضمون فوق را با اسلوب خاص خود
و بسیار به خوبی بیان کرده است. پس از مطالعة آن، تردیدم رفع و دلم مطمئن
شد. کتاب را با اقتباسی از نوشتة وی به پایان میرسانم:
«گفتنی نیست
اما میخواهم به شما بگویم: پس از فهم معانی (به اعتبار لغت و زبان) و
واقعه (اگر فهم آیه بستگی به آیه داشته باشد) هر جا به اندازهای که کلام
الناس را به صورت تفسیر و غیره با کلام الله یکی کردم (اکثراً نه همیشه)
همانقدر تاریکی بر روشنایی حاصل شده (از خود قرآن) غلبه یافته است ... .
شاید
علم «هوائی» (منسوب به طرف هوی) مانع از فیضان علم وحی خالص میگردد. به
همین خاطر، از نظر بنده مطالعة کتاب تفسیر بدون شناخت و آگاهی از علم و
تقوای مطالعهکننده او را (از منحرف شدن) به خوبی محافظت کند. به ویژه در
زمان ما که مفسرین زیاد شدهاند و هر روزنامه و مجلهای برای چاپ و نشر
تفاسیرشان آماده میباشد.
مطلب دیگری به ذهنم میآید و آن اینکه؛ مردم
در پی فهمیدن و فهمانیدن کل قرآن هستند. درست است که قرآن برای هدایت تمام
انسانیت میباشد اما نه کل قرآن برای هر فرد انسان؛ مثل آنکه رزق تمام کرة
زمین برای تمام انسانیت است نه برای هر فرد انسان. اگر هر فرد انسان با
استدلال:
{خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الأرْضِ جَمِیعًا }(بقره / 29)
«اوست که همه آنچه را در زمین است براى شما آفرید».
از روی هوس سهم فقط چند نفر را نه همه را بخورد منجر به سوء هاضمه و احیاناً مرگ خواهد شد.
قسمت حق است روزی خواه نی
هر یکی را سوی دیگر راه نی.
چنانکه
لازم نیست هر غذای جسمانی موافق هر انسانی با هر طبعی و از هر محیطی باشد
غذای روحانی نیز همینطور است بلکه الوان و اقتضائات ارواح نسبت به اجسام هم
بیشتر و هم متفاوت میباشد. چگونه یک شخص میتواند به سهم شخص دیگر دسترسی
پیدا کند؟!
زیرنویسها:
[1]- متفق علیه.
[2]- حیاة الصحابة، ج 4، ص 23-24. و إزالة الخلفاء، ج 2، ص 288.
[3]- قیام اللیل، ص 57-60.
[4]- روایت ابوالمظفر.
[5]- تاریخ دعوت و اصلاح.
[6]- تاریخ دعوت و اصلاح.
[7]- زندگانی مجدد الف ثانی.
[8]- تذکره فضل الرحمان گنج مرادآبادی از مؤلف.
[9]- ذکر رحمانی از سید تجمل حسین، ص 7.