در غزوه بدر دو نوجوان مدنی ( معاذ و معوذ) را دیدیم که از عبدالرحمن بن عوف پرسیدند: عمو جان، ابوجهل کدام یکی است؟!
- شما را چه به ابوجهل؛ سر کرده کفر؟!
- شنیدهایم پیامبر را در مکه بسیار آزار و اذیت کرده، میخواهیم حقش را کف دستش بگذاریم؟!..
دماسنج معیار سنجش گرما و سرمای هواست! ترازو و میزان سنگینی و سبکی اجسام
را مشخص میکند، برای فهمیدن درجه محبت خود به پیامبر خدا میتوانی به
معیارها و موازین زیر مراجعه کنی:
1. پیروی از سنت و شیوه زندگی پیامبر اکرم (ص)
آیا
واقعا به دستورات آن جناب گوش فرا میدهی؟! و آیا از آنچه شما را بر حذر
داشته دوری میکنی. آیا در سختی و راحتی خود پیامبر و شیوه زندگی ایشان را
مد نظر داری؟
پیامبر خدا دین را در یک کلمه "نصیحت" خلاصه فرمودند: «
الدین النصیحة» ( دین یعنی نصیحت کردن). یاران جویا شدند: نصیحت و سفارش به
چه کسی؟ ایشان فرمودند: نصیحت به خداوند و کتاب و رسولش و به سروران
مسلمانان و عامه مردم!
بله، دین خدا عبارت است از ایمان به خدا و کتاب و
رسولش، و اطاعت و فرمانبرداری از آنها، و همیشه در کنار پیامبر و در راه
او بودن و با سنت و شیوه او زندگی بسر بردن. همراه با سفارش و نصیحت
مسئولین و تمامی افراد جامعه.
مؤمن توان سکوت بر هیچ لغزشی را ندارد.
چرا که پیامبرش بدو گفته: « الساکت عن الحق شیطان أخرس» - هر کس بر حقی
سکوت اختیار کند شیطانی است لال و گنگ -.
2. بیزاری از دشمنان پیامبر:
در غزوه بدر دو نوجوان مدنی ( معاذ و معوذ) را دیدیم که از عبدالرحمن بن عوف پرسیدند: عمو جان، ابوجهل کدام یکی است؟!
- شما را چه به ابوجهل؛ سر کرده کفر؟!
- شنیدهایم پیامبر را در مکه بسیار آزار و اذیت کرده، میخواهیم حقش را کف دستش بگذاریم؟!
همین
دو نوجوان داغدیده از اندوه دشنام و ناسزایی که حقودی ناکس سالیانی پیش بر
پیامبر روا داشته، چون مرغ خشمگین بر گربهای که به جوجههایش چشم دوخته،
بر فرعون زمان تازیدند و او را نقش بر خاک کردند!
کعب بن أشرف؛
سرمایهدار و شاعر بد زبان یهودی در پی برافروختن آتش جنگی بود که
میتوانست در مدینه خونریزی وحشتناکی به بار آورد. نه به ناموس پیامبر رحم
کرده بود و نه به حق شهروندی. همه میثاقها و معاهدات را نیز زیر پای خود
قرار داده بود. مجرم جنگی به تمام معنای کلمه. تا بدانجا که اقیانوس صبر
پیامبر لبریز شد و اشاره فرمودند: چه کسی شر کعب بن أشرف را از سرمان کم
میکند.
ابونائله؛ برادر شیری کعب، و محمد بن مسلمه؛ خواهر زاده او، مسئولیت این عملیات را بجان و دل خریدند..
محبت و عشقی که در فضای آن دیانت وایمان بر عاطفه و احساسات چیره شده باشد علامت دوستی خدا و پیامبر است.
«قُلْ
إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ
وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ
کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّـهِ
وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ
اللَّـهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ
﴿التوبه/٢٤﴾»
(بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خویشانتان
و اموالی که فراهم آورده اید و تجارتی که از بی رونقی و کسادی اش می ترسید
و خانه هایی که به آنها دل خوش کرده اید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد
در راهش محبوب ترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد؛ و خدا
گروه فاسقان را هدایت نمی کند.)
3. احترام و بها دادن به سخنان پیامبر خدا (ص)
کلام و سخن قرآن و پیامبر تاج سر مؤمن است.
چه ضایع و بیچاره است کسی که بخاطر سخنی منسوب به شیخ و استاد و ولی و امامی گفتار خدا و رسولش را به زمین میزند!
4. به نمایش گذاشتن شوق و علاقه بیمانند در پیروی و عشق ورزیدن به پیامبر خدا.
این
درجه از محبت آنچنان در یاران پیامبر تجلی کرده بود که تاریخ تفسیری جز
فنا شدن کامل در معنای طاعت و فرمانبرداری را برای آن نمییابد. ابوبکر و
عمری که تمام راه دعوت را گام به گام با پیامبر سپری کردند تا بروز حشر در
کنار ایشان خفتند.
پیامبر در خانه همسر محبوبش عائشه، در حالیکه سرش بر
سینه عائشه بود جان بجان آفرین تسلیم گفت. ابوبکر در کنار او دفن گردید. و
چون خنجر ابولؤلؤ مجوسی جام شهادت در کالبد عمر خالی نمود، از مادر مؤمنان؛
عائشه، درخواست نمود اجازه دهند در کنار محبوشان دفن گردند. قلب بزرگ مادر
توان چنین ایثار و از خودگذشتگی را داشت. عائشهی مادر، قبری که برای خود
آرزو میکرد را به عمر بخشید. و چنین بود که یاران همیشه زندگی، همراهان
سفرنامه قبر شدند..
و چون پیامبر از جهان رحلت نمود، محبت رسالت بر گلوی
بلال چنگ زد و توان اذان را از او سلب کرد. بلال تا به "أشهد أن محمدا
رسول الله" در اذان رسید، بغض گلویش را بشدت فشرد و اشکهای محبت از چشمانش
سرازیر شد. گریان و پریشان دست به دامان خلیفه مؤمنان ابوبکر صدیق؛ یار غار
مصطفی – علیه الصلاة والسلام – شد . و از ایشان معذرت خواسته گفت: من در
دنیایی که حبیبم در آن نباشد توان اذان گفتن ندارم. و حتی توان زیستن در
شهری که هر لحظهاش برایم خاطره عزیزم است در من نیست!
و چون مسلمانان
بیت المقدس را فتح کردند، همه صحابه را آرزو بر این بود تا بار دگر اذان
محمد مصطفی (ص) را از زبان بلبل آن مقام؛ بلال خوش الحان، بشنوند. دست به
دامان خلیفه رسالت؛ عمر بن الخطاب شدند تا به بلال دستور دهد!
عمر را چه توان دستور بلال؛ قلب جلا داده شده پیامبر در کالبد کبود!..
عمر از بلال درخواست کرد..
و بلال را چه توان دست رد زدن بر سینه عمر؛ یار و عزیز پیامبر که او را فاروق و میزان حق و باطل نام نهاد!..
بلال
ندا برآورد: " الله اکبر.. الله اکبر.." و چون شهادت و گواهی توحید
پروردگار را ندا زد و به شهادت بر نبوت پیامبر و عزیز و محبوبش رسید.. صدای
بلال درهم شکست، گریه و اشک بلال همان، و گریه و اشک و نوحه یاران رسول
خدا همان!.. گویا بوی پیامبر، روح پیامبر، نفس و گرمای دم پیامبر بار دگر
در همه جا احساس میشد..
و گویا لحظه فراق پیامبر بار دگر در اذهان صحابه و در فضای اطراف زنده شده است..
همین بلال چون در بستر مرگ افتاده بود، همسرش گریه میکرد و داد میزد: وا حزناه!.. چه غم و اندوهی است ما را!..
و بلال لبخند بر لبان میگفت: نه! بگو چه سعادت و خوشبختی است مرا! فردا محمد و یارانش را در آغوش میگیرم!..
در
صلح حدیبیه چون عثمان به عنوان سفیر پیامبر به مکه وارد شد، و چشمان
مشتاقش به خانه خدا خیره شده بود، دل خویشاوندان مشرکش به حالش سوخته بدو
گفتند اجازه میدهیم بروی طواف خانه خدا را به جا آوری.
جواب عثمان لرزه بر اندام آنها انداخته موها را بر تنشان سیخ کرد؛ چطور امکان دارد بدون پیامبر و محبوبم طواف کنم؟!
و
چون شایعه کشته شدن عثمان از سوی لشکر شرک در بین مؤمنان منتشر شد، پیامبر
صحابه را برای بیعت به زیر درخت رضوان فرا خواند. ابوسنان أسدی اولین کسی
بود که قبل از اعلام بنود بیعت دست پیامبر را برای بیعت گرفت. پیامبر خدا
با تعجب پرسید: ابوسنان بر چه بیعت میکنی؟ عاشق و محبوب پیامبر بلا درنگ
گفت: بر هر آنچه در دل توست ای رسول پاک پروردگار!
و چون فتنهافروزان
سیه دل خلیفه رسول خدا (ص)عثمان ذوالنورین را در محاصره داشتند، عشق و محبت
شایان عثمان پیامبر خدا را به خواب او آورد، تا به او بگوید: اگر با
شورشیان درافتی بر آنها چیره خواهی شد، اما اگر آنها را به حال خود رها کنی
روزهات را با ما افطار خواهی کرد. عاشق محبوب از جان و خون خود گذشت و
افطار با پیامبر را بر همه چیز برگزید!..
زندگی صحابه و دوستی و محبت آنها به پیامبر پرتوی است از آموزههایی که میتواند روح محبت و دوستی را در ما شعلهورتر سازد.
5. اطاعت و فرمانبرداری از پیامبر.
اطاعت از پیامبر تجلیگاه محبت و دوستی خداوند متعال است.
«قُلْ
إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّـهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّـهُ
وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ ۗ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿ال
عمران/٣١﴾»
(بگو: اگر خدا را دوست دارید، پس مرا پیروی کنید تا خدا هم
شما را دوست بدارد، و گناهانتان را بیامرزد؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان
است.)
بسیاری از مشکلات زندگی اجتماعی ما ناشی از فقدان روح محمدی در
جامعه ماست. اگر روح پیامبر خدا (ص) و محبت ایشان در زندگی ما وجود داشته
باشد، در شادی و غم، خانه و کار، اخلاق و برخورد، سفر و دید و بازدید و در
همه مراحل زندگیمان محمد مصطفی(ص) را و شیوه و روش و آداب و اخلاق ایشان را
داشته باشیم، بدون شک زندگی بسیار شیرین و با سعادتی خواهیم داشت، مگر نه
این است که خداوند وجود پیامبر و درخواست بخشش و استغفار از ذات پاک یکتا
را سد راه عذاب الهی قرار داده است.
«وَمَا کَانَ اللَّـهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللَّـهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ﴿الانفال/٣٣﴾»
(و
خدا بر آن نیست که آنان را در حالی که تو در میان آنان به سر می بری، عذاب
کند و تا ایشان طلب آمرزش می کنند، خدا عذاب کننده آنان نخواهد بود.)
فرمانبرداری از پیامبر در حقیقت اطاعت و فرمانبرداری از خداوند متعال است. قرآن کریم میفرمایند:
«مَّن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّـهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا ﴿النساء/٨٠﴾»
(هر
که از پیامبر اطاعت کند، در حقیقت از خدا اطاعت کرده و هر که روی برتابد
[حسابش با ماست.] ما تو را بر آنان نگهبان [اعمالشان که به طور اجبار از
فسق و فجور حفظشان کنی] نفرستادیم.)
و خداوند دستور داده در تمامی اوامر و نواهی پیرو پیامبر خاتم باشیم:
«...وَمَا
آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا
وَاتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿الحشر/٧﴾»
(... و آنچه را پیامبر به شما عطا کرد بگیرید و از آنچه شما را نهی کرد، باز ایستید و از خدا پروا کنید؛ زیرا خدا سخت کیفر است.)
قرآن از سرپیچی اوامر و دستورات پیامبر بشدت بر حذر داشته است:
«...فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿النور/٦٣﴾»
(...پس باید کسانی که از فرمانش سرپیچی می کنند، برحذر باشند از اینکه بلایی [در دنیا] یا عذابی دردناک [در آخرت] به ایشان رسد.)
و
پیامبر به وضوح و روشنی بیان داشته که تمامی امت من وارد بهشت میشوند مگر
آنکه خود نخواهد. یاران پرسیدند و چه کسی است که از رفتن به بهشت ابا
میورزد. ایشان فرمودند: هر کس از من اطاعت و فرمانبرداری کند داخل بهشت
میشود و هر کس از من سرپیچی کند از رفتن به بهشت أبا ورزیده!..
6. دوری از هر آنچه بوی شرک و بدعت و خرافات و عبادت غیر خدا میدهد از نشانههای محبت پیامبر اکرم (ص) است.
دراز کردن دست زاری و راز و نیاز و عبادت در مقابل قبرها و...، زخمی است بر کالبد توحید و یکتا پرستی.
پیامبر
خدا (ص) در آخرین لحظات عمرشان بارها توصیه میکنند که قبر مرا مزار قرار
ندهید. و حقیقت بندگی و بردگی را در مقابل مقام والای الوهیت و خدایی
بدرستی مشخص نمودند. توحید و یکتاپرستی زبده دعوت ایشان بود. و بدون شک
کوچکترین اشتباهی در این باب ایشان را بشدت خواهد آزرد.
7. شکر و سپاس پروردگار بر مبعث رسول خاتم و ولادت فرخنده آن مقام والا شاهدی است دیگر بر بیان محبت و دوستی ما.
البته این شکر و سپاس باید بر مبنای رضایت و خشنودی خود پیامبر و بر شیوه زندگی خودشان باشد.
روزه
گرفتن روز دوشنبه نمادی است از این شکر و سپاس گذاری. آن مقام والا خود
فرمودهاند: روزه دوشنبه روزی است که در آن متولد شدم، و در آن به پیامبری
رسیدم، و در آن قرآن بر من نازل شد. (رواه مسلم)
جشنهای بیمحتوایی که
امروزه در روز وفات پیامبر به عنوان سالروز میلاد ایشان ترتیب داده میشود
نه تنها فاقد اصل شرعی است بلکه از شیوه زندگی و مرام ایشان بکلی بدور است.
آیا بهتر نبود ثروتهای هنگفتی که در این جشنها و مراسم به در داده میشود
در راه نشر سنت پیامبر، و نشر سیرت و زندگی آن مقام و رساندن دعوت ایشان به
جهانیان مصرف میشد؟!
دکتر مهاجر