مهمترین و اساسیترین بخش توحید، توحید الوهیت است. توحید الوهیت به قدری اساسی است که به هنگام بیان لفظ توحید، فقط این بخش از آن به ذهن میرسد. همین بخش توحید است که خداوند، پیامبران و کتابهای آسمانی را برای بیان آن ارسال داشته و نشانههای خود را در آفاق و انفس برایتحقّق آنگسترانیده است. به خاطر آن است که عذاب «حاقه» به حقیقت وعذاب «واقعه» به وقوع پیوست،...
شیخ یوسف قرضاوی
دفاتر حساب و کتاب برای آن منتشر و ترازوی اعمال برای آن مستقر گشت و بازار بهشت و جهنّم برای آن برپا شد.
به
دلیل همین بخش توحید است که مردم به شقاوتمند و سعادتمند تقسیمگشته،
برخی میهمان باغهای بهشت و گروهی روانهی آتش دردناک جهنم گردیدند.
توحید چگونه تحقّق مییابد؟
توحیدیکه
پیامبران از جانب خدا آوردهاند و اسلام به اثبات و تأکید و حمایت آن توجه
نموده است، تحقّق پیدا نخواهد کرد و ریشههای آن استوار نخواهدگشت و
شاخههای آن رشد نخواهد کرد، مگر این که عناصر زیر برای آن فراهم شود:
عنصر اول : خالص گردانیدن عبادت برای خداوند یکتا
عنصر دوم : کافر دانستن همهی طاغوتیان و اظهار بیزاری از همهی کسانی که آنان را عبادت کرده و یا به سرپرستی گرفتهاند.
عنصر سوم : پرهیز از تمام اشکال و رنگهای شرک و بستن راههای نفوذ آن.
حال به توضیح این سه عنصر میپردازیم:
اول : عبادت خالص برای خدا
به
این معنی که تمام حقوق خداوندی به طورکامل به او داده شود مانند : تعظیم،
محبت و تسلیم مطلق. و این عبادت خالص به وسیلهی سه امر زیر ثابت میگردد:
1ـ انسانی که مدّعی یکتاپرستی است، نباید هیچ شخصی را همانند خداوند تعظیم نماید. خداوند فرموده است :
{ قُلْ أغَیرَ اللهِ أبْغِی رَبَّاً وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیءٍ } انعام/64
«بگو : آیا (سزاوار است که) پروردگاری جز خدا را طلب کنم و حال
آن که او پروردگار هر چیزی است.»
پس
طبق این آیه تمام اربابان غیرخدایی که مردم عبادت میکنند و یاآنها را
تعظیم میکنند باید نابودشوند، چه از جنس سنگ هستند یا از جنس بشر. به همین
سبب دعوت پیامبر صلی الله علیه و سلم برای پادشاهان و امیران این بود که :
{ ألاَّ نَعْبُدَ إلاَّ اللهَ و لا نُشْرِکَ بِهِ شیئاً وَ لا یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضَاً أرْبَابَاً مِنْ دُونِ اللهِ} آلعمران/64
«که جز خدای یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او نکنیم و برخی از ما برخی دیگر را به جای خداوند یگانه به خدایی نپذیریم.»
2ـ انسانی که مدّعی یکتاپرستی است، نباید غیر از خداوند سرپرستی داشته باشد که او را به اندازهی خدا دوست بدارد.
{ قُلْ أغَیرَ اللهِ اتَّخَذُ وَلِیاً فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضِ } انعام/14
«بگو : آیا غیر خدا را معبود و یاور خود بگیرم؟! در حالی که او آفرینندهی آسمانها و زمین است؟»
و نیز فرموده است :
{
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ أنْدَادَاً یحِبُّونَهُم
کَحُبِّ اللهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أشَدُّ حُبَّاً للهِ } بقره/165
«برخی
از مردم هستند که غیر از خدا، خداگونههایی برمیگزینند و آنان را همچون
خدا دوست میدارند و کسانی که ایمان آوردهاند, خدا را سخت دوست میدارند
(و بالاتر از هر چیز به او عشق میورزند.»
و در دنبالهی همین آیه فرموده است :
{ کَذَلِکَ یرِیهِمُ اللهُ أعْمَالَهُم حَسَراتٍ عَلَیهِم وَ مَا هُم بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ } بقره / 167
«این چنین خداوند کردارهایشان را به گونهی حسرتزا و اندوهباری نشان ایشان میدهد و آنان هرگز از آتش (دوزخ) بیرون نخواهند آمد.»
از
این آیات روشن میشود که کفّار و مشرکین، خدایان ساختگی و دوستان خود را
چنان دوست داشته و در برابرشان تسلیم بوده و تعظیمشانکردهاندکه جز
برایخداوند جایز نیست آن گونه اعمالی انجام شود.
3ـ انسانی که
مدّعی یکتاپرستی است، نباید جز خداوند قانونگذاری داشته باشد و نباید
همانند خداوند از او اطاعت کند، خداوند در این باره چنین میفرماید :
{ أفَغَیرَ اللهِ ابْتَغِی حَکَمَاً وَ هُوَ الَّذِی أنْزَلَ إلَیکُمُ الْکِتَــابَ مُفَصَّلاً } انعام/114
«آیا
جز خدا را (میان خود و شما) قاضی کنم؟ در حالی که اوست که کتاب (آسمانی
قرآن) را برای شما نازل کرده و (حلال و حرام، حقّ و باطل، و هدایت و ضلالت)
در آن تفصیل داده شده است.»
این قضیه به آن دلیل است که تنها کسی که حق
قضاوت و قانونگذاری در مسائل مربوط به بندگان و امور دین و دنیای آنان را
دارد، فقط خداوند یکتاست که به وضعیت مخلوقات خود دانا و نسبت بهآنان
مهربان و به مصالح و مفاسدآنان آگاه است.
{ ألا یعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ } ملک/14
«مگر کسیکه (مردمان را) میآفریند (حال و وضعایشان را) نمیداند، در حالی که او دقیق و باریکبین و بسیار آگاه است.»
به همین جهت قرآن کریم مقرّر فرموده که حکم به معنی قانونگذاری فقط مخصوص خداوند باشد. در قرآن چنین میخوانیم :
{
إنِ الْحُکْمُ إلاَّ للهِ أمَرَ ألاَّ تَعْبُدُوا إلاَّ إیاهُ ذلِکَ
الدِّینُ الْقَیمُ وَ لَکِنَّ أکْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ } یوسف/40
«فرمانروایی
از آن خداست و بس. خدا دستور داده است که جز او را نپرستید. این است دین
راست و ثابتی (که ادلّه و برهانهای عقلی و نقلی پشتوانهی آن است) ولی
بیشتر مردم نمیدانند.»
قرآن [در یک موضعگیری شدیدتر] قضاوت را به نزد
غیر خدا و رسولبردن و قانون غیرخدایی را معتبرشمردن، خروج از حقیقت ایمان
دانسته و آن را اطاعت شیطان میداند.
{ ألَمْ تَرَ إلَی الَّذِینَ
یزْعُمُونَ أنَّهُم آمَنُوا بِمَا اُنْزِلَ إلَیکَ وَ مَا اُنزِلَ مِنْ
قَبْلِکَ یرِیدُونَ أنْ یتَحَاکَمُوا إلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ اُمِرُوا
أنْ یکْفُرُوا بِهِ و یرِیدُ الشَّیطَانُ أنْ یضِلَّهُم ضَلالاً بَعِیداً *
وَ إذَا قِیلَ لَهُم تَعَالَوا إلَی مَا أنْزَلَ اللهُ وَ إلی الرَّسُولِ
رَأیتَ الْمُنَافِقِینَ یصُدُّونَ عَنْکَ صُدودَاً } نساء/ 60 ـ 61
«(ای
پیغمبر) آیا تعجب نمیکنی از کسانی که میگویند که آنان به آنچه بر تو
نازل شده و پیش از تو نازلشده ایمان دارند ( ولی با وجود این ادّعا هنگام
اختلاف) میخواهند داوری را به پیش طاغوت ببرند. در حالی که به آنان فرمان
داده شده که به طاغوت کفر ورزند. اهریمن میخواهد که ایشان را به گمراهی
شدیدی مبتلا سازد. و زمانی که به ایشان گفته شود : به سوی چیزی بیائید که
خداوند آن را (بر محمدّ) نازل کرده است و به سوی پیغمبر روی آورید، منافقان
را میبینی که سخت به تو پشت میکنند.»
دوّم : کافر دانستن طاغوتیان
عنصر
اول برای تحقق توحید همان خالص گردانیدن عبادت برای خدا بود و بیان شد که
باید تعظیم و محبّت و اطاعت کامل را که فقط مخصوص خداوند است، حق خالص او
دانست.
امّا عنصر دوم، کافردانستن طواغیت و بیزاری جستن از همه :
کسانی
است که برای طاغوت عبادت کرده و یا آن را بهسرپرستی گرفتهاند. این
مسئله به قدری مهم است که در برخی آیات قرآن کفر به طاغوت بر ایمان به
خداوند مقدّم شده است. مانند آیهی زیر که میفرماید :
{ فَمَنْ یکْفُر بِالطَّاغُوتِ وَ یؤمِنْ بِاللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بالْعُرْوَةِ الْوُثقَی لانْفِصَامَ لَهَا } بقره / 256
«بنـابراین
کسی که از طاغوت نافرمانی کند و به خدا ایمان آورد به محکمترین دستاویز
در آویخته است (و او را از سقوط و هلاکت میرهاند و) اصلاً گسستن ندارد.»
پیامبر صلی الله علیه و سلم نیز در این باره چنین میفرماید :
«کسی
که، لا إله إلاّ الله، را بگوید و به همهی خدایان دیگر کفر ورزد، جان و
مالش حرام و حساب و کتابش بر عهدهی خداوند خواهد بود.» به روایت مسلم
با
توجه به این آیه و حدیث روشن میشود که فقط اقرار به کلمهی توحید سبب حفظ
جان و مال نیست، بلکه باید کفر به خدایان دروغین نیز شامل آن شود.
این
بدان خاطر است که اشیاء به وسیلهی اضداد خود شناخته میشوند. پس ایمان به
خدای یگانه فقط زمانی محقق میشود که کفر به باطل و بیزاری از اهل آن به
همراهش باشد.
و بر همین اساس بودکه پیشوای اهل توحید ـ ابراهیم (ع) ـ
بیزاری و برائت خود را از بتهای قوم خود آشکار کرد و دشمنی خود را با آنان
اعلام نمود. خداوند در این باره چنین فرموده است :
{ وَ إذْ قَالَ
إبْرَاهِیمُ لأبِیهِ وَ قَوْمِهِ إنَّنِی بَرَآءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ *
إلاَّ الَّذِی فَطَرَنِی فَإنَّهُ سَیهْدینِ } زخرف/ 26 ـ 27
«وقتی ابراهیم به پدر و قوم خود گفت : من از معبودهایی که مـیپرستید بیزام. بجز آن معبودی که مرا آفریده است. چرا که او مرا
(به حق) رهنمود خواهد کرد.»
و نیز فرموده است که :
{
قَدْ کَانَتْ لَکُم اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی ابْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ
مَعَهُ إذْ قَالُوا لِقَوْمِهِم إنَّا بُرَءَاءُ مِنکُم وَ مِمَّا
تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَ بَدَا بَینَنَا وَ
بَینَکُم الْعَدَاوَةُ وَ الْبَغْضَاءُ أبَدَاً حَتَّی تُؤمِنُوا بِاللهِ
وَحْدَهُ }
ممتحنه/4
«(رفتار و کردار) ابراهیم و پیروان او الگوی
خوبی برای شماست، آنگاه که به قوم خود گفتند : ما از شما و از چیزهایی که
با غیرخدا میپرستید، بیزار وگریزانیم و شما را قبول نداریم و دشمنی و
کینهتوزی همیشگی میان ما و شما پدیدار آمده است تا زمانی که به خدای یگانه
ایمان میآورید و او را به یگانگی میپرستید.»
با این مطالب میفهمیم
که توحید و یکتاپرستی فقط زمانی به حدّ مطلوب میرسد که عنصر ایمان به
خداوند و عبادت او با عنصر کفر به طاغوت و بیزاری از یاران او توأم هم
باشند و به همین خاطر پیام همهی پیامبران برای اقوام این بوده :
{ أنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ } نحل / 36
«که خداوند را عبادت کنید و از طاغوت دوری جویید.»
سوّم : حفاظت از خود در برابر شرک و پرهیز از آن
عنصر
سوم برای تحقّق توحید دوری از شرک است. پس لازم است که همهی انواع آن
یعنی شرک اکبر، شرک اصغر، شرک جلی و شرک خفی شناخته شود، تا از هرگونه
شائبهی شرک رهایی یافته و نسبت به راههای نفوذ و ورود آن هوشیار باشیم.
همانگونه
که گفتیم شناخت هر چیز وابسته به شناخت شیء متضاد آن است. پس شناخت توحید
خالص و پاک نیز وابسته به شناخت ضدّ آن یعنی شرک است.