منبع:کانون اسلام
تمام دقایق مانده از عمرم ...
تمام دقایق مانده از عمرم ...
به همراه عاشقانه ترین دعاهایم ...
عیدی است برای خوشبختی تو ...
خوش بودن که به همین سادگی نیست!
کلی ماجرا دارد...
باید تو باشی و باران خدا ...
روی سجاده نمازت - کنار قرآن خدا ....
گرمای دعاهای شبانه تو باشد ...
لبخندت...
و چشمان دل من خیره به این همه زیبایی خدا ...
خدایا من به حکمت خلق عزیزم بر روی زمین ات شاکرم و خوشحالم
خدایا خودت پشت و پناهش باش
روزت مبارک
یا الله
*****************************************
بارخدایا! به جای بی تابی و ناراحتی،آرامش بیاور و شادمانی را پاداش اندوه قرار بده و هراس و ترس را به امنیت تبدیل کن.
پروردگارا! دلهایی را که در کوره غمها و آشفتگیها بی تابی می کنند، با یخ یقین، سرد و آرام بگردان و اخگرهای ناراحتی را که ارواح بر آن غلط می زنند، با آب ایمان خاموش بگردان.
پروردگارا! کسانی را که خواب از چشمانشان پریده، در خوابی آرام فرو ببر و به انسانهایی که رنجور و آشفته هستند، آرامش بده و هرچه زودتر راه حلی برای مشکلاتشان ارزانی بفرما.
پروردگارا! آنهایی را که در حیرت و گمراهی هستند، به سوی نور خویش هدایت کن و افرادی را که از برنامه ها وشیوه های گمراه پیروی می نمایند، به راه خویش رهنمون بگردان.
بارخدایا! تاریکی وسوسه ها را با سپیده دم نور دور بگردان و با فجر روشنایی حق، ضمیرهای گرفتار در باطلگرایی را روشن نما و مکر شیطان را با لشکریان ویژه و مشخص خود، به خود شیطان باز گردان.
بارخدایا! غم واندوه را از ما دور بفرما و اضطراب وبی تابی را از وجودمان بیرون بیاور.
خداوندا! به تو پناه می بریم از اینکه از غیر تو بهراسیم و از کسی جز تو یاری بجوییم؛ تو، کارساز ما هستی و تو، بهترین یاور و بهترین مددکاری.
ای خدای مهربان من .. خدای باران ورحمت ..خدای عید وشادی
تو را شکر می گویم به خاطر
اینکه قلبی به من عطا کردی که عاشق تو باشم..
تو را شکر می گویم به خاطر اینکه
روحی به من عطا کردی ..تا معنویتت را درک کنم
دل نوشته های عاشقانه یک حاجی شماره 5 : باور کن کار من نیست
باور کن!
کار من نیست ،
کار ِ - خدا - است
خدای مهربان من !
تو را سپاس برای همه ی رحمت هایت !
تو را سپاس برای همه ی موهبت هایت ای بی کران مهربان !
خدای قدرتمند من ! من بی صبرانه در انتظار معجزه ی زندگی ام هستم ! همان معجزه ی عشق و آرامش و خوشبختی !
خدای من ! ای که بر همه احوال من آگاهی ! تو را سپاسی از اعماق وجودم می گویم برای ناب ترین معجزه ی زندگی ام ! که خیلی زود و خیلی خوب به من هدیه می دهی !
سپاس تو را ای خدای قادر متعال و ای خدای رحمت ها و موهبت ها !
عاشقم بر تو ای خدای بزرگ و مهربانم ! بیش از عشق ! و بیش از هر زمان دیگری !
عاشقم بر تو ای ناب تر از هر ناب و ای خدای قدرتمند و رحیم .
خدای من....نیمه ی گمشده ی من....هستی من
تو را چگونه بخوانمت؟
با این همه ضعف
با این همه ناتوانی
با این همه درد
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااا
الآن !!!!
رحمت خداوند بر کوه عرفات باریدن گرفته ...
و تن انسان از صدای موزون و زیبای تلبیه میلرزد...
پیامک تصویری شماره1
منبع : سایت مردمان
دل نوشته های عاشقانه یک حاجی شماره 4 : آنگاه که با تو هستم
آنگاه که با تو هستم
احساس پرنده ای را دارم که آزاد و رها
در آسمان آبی خدا پرواز می کند .
آنگاه که با تو هستم چو گلی هستم که
گلبرگهای زندگی ام را زیر سایه خدا شکوفا می کنم .
ای مهربان خدایم به بندگی تو می بالم و با شوق از تو می سرایم. از عاشقی مهربان که آغوش گرمش همیشه به سمت بنده اش باز است و از پروردگاری که هر دم صدایش کنی اجابتت میکند.
الهی به خود می بالم از داشتن تکیه گاهی امن چون تو ، و تو را شاکرم که روح تشنه مرا سیراب عشق و لطف بی کرانت نموده ا ی
ای مهربان پروردگارم،یاریم فرما که عبادتت را فقط در سجاده نماز خلاصه نکنم چرا که ان قطره ای از دریای بیکران عبادت توست ، تو را با هر نفس باید عبادت کرد ، تو را باید دیوانه وار سرائید.
مسابقه " پیامکی به رسول الله صلی الله و علیه و سلم "
دل نوشته های عاشقانه یک حاجی شماره 3
دل نوشته های عاشقانه یک حاجی شماره 2
وقتی کسی نیست که خودت را
فرو کنی در قلب پاکش
و گم شوی در رویاهای شبانه اش
فرقی نمی کند صبح ها
با صدای اذان بیدار شوی
...
...
یا ناقوس کلیسا
حتی درون خانه پدری ات
احساس غربت خواهی کرد.
چگونه بخوانمت؟ چگونه یادت کنم؟ که شرمسارم از اینکه چون تو خدایی و چون ما بندگانی چون تو مهربان وبنده نواز وبخشنده و چون بندگانی بی رحم و متجاوز
خدایا !
شرمسارم که بندگانت به نام تو سر از تن جدا میکنند.
خدایا !
خجلم که بندگان تو به نام تو آزار و شکنجه می دهند و حقوق انسان ها را زیر پا می گذارند.
خداوندا
شرمسارم که بندگان تو با نام تو حکومت می کنند و دلهای امیدوار به تو را مایوس می سازند.
خدایا !
غصه دارم که مدعیان راه تو در حالی مشعول زر اندوزی هستنددر حالی که مردانی شرمسار از فقر و نداری نزد زن و همسر خود سر در گریبان می کنند.
خدایا !
شرمسارم از این همه ریا و دقل بازی! دلهایی که نور تورا ندیده اند اما زبان و ظاهر آنها تو را فریاد می زند.
خدایا !
شرمسارم که بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینکه در رفتار و کردارها بتوانم ترا بیابم.
خدایا !
خجلم که ما بندگان از نعمتی چون فکر و اندیشه خود بهره نمی بریم و عاقبت آن را نصیب و قسمت تو می دانیم.
خدایا !
شرمسارم که ما نمی خواهیم ترا آنگونه که هستی بشناسیم.
خدایا !
شرمسارم که هنوز آنقدر تورا نشناخته ایم که تصور می کنیم برای رابطه با تو باید کسی یا چیزی را نزد تو روان کنیم.
خدایا !
خجلم که از زمان بت پرستی تا کنون نوعی پرستش در ذهن ما نقش بسته که به ما اجازه نمی دهد بیشتر ترا بشناسیم و هنوز خوی بت پرستی در وجود ماست.
خدایا !
شرمسارم که در آسمانها به دنبال تو می گردیم در حالی که تو با مایی و اگر خود اراده کنیم دست ما را میگیری.
خدایا !
از این ناراحتم که روزی بسیاری از درهای علوم را بر روی خود بگشاییم و هنوز شناختمان از تو تنها در همین حد باشد.
خدایا !
شرمسارم که نمی بینیم تو خارج از قوانین طبیعی هستی هرگز هرگز عملی انجام نمی دهی با این حال همه ما بندگان دست به دعا بر می داریم که : قوانینت را به نفع کار ما تغییرده!
خدایا !
خجلم که جهالت خود را به تو نسبت می دهیم.و هرگونه کم و کاستی و کوته اندیشی خود را ناشی از قوانین تو می دانیم. در حالی که قوانین طبیعی تو افراد متفکر و صاحب اندیشه را میطلبد, که بدانند این قوانین ازلی و ابدی است.
خدایا !
شرمسارم که در طول تاریخ همه آنان که خواستند به درستی تو را به مردم بشناسند, شکنجه دادیم و به نام کافر آنها را بر دار کردیم. و از آنان روی بر گرداندیم چرا که آنان می خواستند تعقل را به جای تعبد پیشه ما سازند.
خدایا !
خجلم که چون فکر نمی کنیم به حقیقت نمی رسیم پس ناچار می شویم موهومات را خیلی راحت بپزیریم.
×××××××××
دل نوشته های عاشقانه یک حاجی شماره 1
خدا کنار ماست ......
اگــر زمین و زمان بر من تنــگ شد
و رنج و محنت عذاب و سختی که میکشی بر من زیاد شد
فریاد می زنم و می گویم : یــا الله
اگر مصیبتی نازل شد و فاجعه ای رخ داد پس خدایم را صدا می زنم و می گویم :یــا الله ..
اگر در تنگنا قرار گرفتی و کارها بر تو سخت شد بگو : یــا الله .
×××××××××××××××××××
یادته :