روح و راز لا إله إلا الله این است که محبت و تعظیم و بزرگداشت و ترس و امید و توابع آن از قبیل توکل، روی آوردن، رغبت و رهبت، فقط برای او باشد. پس انسان مسلمان غیرخدا را دوست نمیدارد، بلکه اگر غیرخدا را دوست میدارد به تبع از محبت خداست و خداست که وسیلهی زیاد شدن محبتاش میشود، و از غیرخدا نمیترسد و به غیرخدا امید ندارد...
معنای کلمه ی لا إله إلا الله این است که معبود برحقی جز الله نیست. پس خدا یگانه و یکتاست و استحقاق این را دارد که تمامی عبادات خالصانه برای او باشد و برای غیر او نباشد. خدای متعال میفرماید: { وَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ (١٦٣)}(البقره: ١٦٣ ) «خداوند شما، خداوند یکتا و یگانه است و هیچ خدائی جز او که رحمان و رحیم است وجود ندارد».
در جای دیگری میفرماید: { وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لأبِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ (٢٦)إِلا الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ (٢٧)وَجَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (٢٨)} (الزخرف: ٢٦ - ٢٨) «(ای پیغمبر! برای تکذیبکنندگان معاصر بیان کن گوشهای از داستان ابراهیم را) وقتی ابراهیم به پدر و قوم خود گفت: من از معبودهائی که میپرستید بیزارم، بجز آن معبودی که مرا آفریده است. (او را خواهم پرستید) چرا که او مرا (به راه حق) رهنمود خواهد کرد. ابراهیم توحید را به عنوان شعار یکتاپرستی در میان قوم خود باقی گذاشت، تا این که ایشان (بدان ایمان آورده و) برگردند».
همچنین میفرماید: { اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ (٢)} (آل عمران: ٢ ) «جز الله، خدائی نیست و او زنده (به خود) و متصرّف (در کار و بار جهان) است».
معنای شهادت محمد رسول الله این است که انسان مسلمان به زبان اقرار نماید و با قلب ایمان داشته باشد که محمد بن عبدالله قریشی هاشمی، فرستادهی خدا به سوی تمامی آفریدهها اعم از جنیان و آدمیان است؛ خدای متعال میفرماید: { قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الأمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (١٥٨)} (الأعراف: ١٥٨) «ای پیغمبر! (به مردم) بگو: من فرستاده خدا به سوی جملگی شما (اعم از عرب و عجم و سیاه و سفید و زرد و سرخ) هستم. خدائی که آسمانها و زمین از آن او است. جز او معبودی نیست. او است که میمیراند و زنده میگرداند. پس ایمان بیاورید به خدا و فرستادهاش، آن پیغمبر درس نخواندهای که ایمان به خدا و به سخنهایش دارد. از او پیروی کنید تا هدایت یابید». در جای دیگری میفرماید: { تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا (١)} (الفرقان: ١ ) «والا مقام و جاوید کسی است که فرقان، (جدا سازنده حق از باطل) را بر بنده خود (محمّد) نازل کرده است، تا این که جهانیان را (بدان) بیم دهد (و آن را به گوش ایشان برساند)».
پس کلمهی «لا إله إلا الله» شامل دو جزأ نفی و اثبات است:
1- نفی (لا إله)، این جزأ تمام معبودهای غیرخدا را نفی میکند. پس کسی غیر از خدا استحقاق پرستش را ندارد. نکره در سیاق نفی، عام است. پس این جزء شامل تمام موجودات غیرخداوند است که ممکن است پرستیده شود و به سوی او رو کرده شود.
2- اثبات (إلا الله)، این جزء عبادت برای خدای متعال را اثبات میکند. پس خدا معبود حقیقی و مستحق پرستش است. چون خبر «لا» که «بحق» است محذوف می باشد، همان چیزی است که نصوص قرآن آن را بیان کرده است. پس لا إله إلا الله یعنی لا إله بحق إلا الله؛ یعنی هیچ معبود برحقی جز الله نیست. پس همان طور که تنها خدا خالق و رازق و زنده کننده و میراننده و به وجود آورنده و از بین برنده است و تنها اوست که سود و زیان میرساند و احدی در آفرینش مخلوقات و در تصرف در چیزی از اینها با او شریک نیست، همین طور تنها خدا مستحق الوهیت است و شریکی ندارد؛ خداوند بلندمرتبه میفرماید: { ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ (٣٠)} (لقمان: ٣٠ )[1] «این (آفریدههای عجیب و غریبی را که میبینید) دلیل بر آن است که خداوند حق است، و آنچه را که بجز او به فریاد میخوانید و عبادت مینمائید باطل است، و خداوند والامقام و بزرگوار (و بالاتر و برتر از آن) است (که به توصیف درآید)».
لفظ جلالهی «الله» در کلمهی شهادت، یکی از نامهای خدا، بلکه از نظر جماعتی اسم اعظم خداست. این اسم بیشتر از دیگر اسماء خدا در قرآن و سنت آمده است. لفظ «الله» از همهی نامهای دیگر خدا مشهورتر است و بیشتر بر زبان همهی انسانها در لغات و زبانهای مختلفشان وارد میشود.
«الله» اسمی است که بر ذات عظیم و جامع صفات الوهیت و ربوبیت دلالت میکند پس این اسم، تنها اسم خداست و به کسی غیر از خدا تعلق ندارد و بر غیر خدا اطلاق نمیشود و احدی از انسانها ادعای آن را نمیکند.
«الله» نام پروردگار معبود ستودهای است که مخلوقات او را تمجید و تسبیح و ستایش میکنند و آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه و موجودات میان آنها و شب و روز و آدمیان و جنیان و خشکی و دریا او را به پاکی میستایند: { وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا (٤٤)} (الإسراء: ٤٤ ) «و هیچ موجودی نیست مگر این که (به زبان حال یا قال) حمد و ثنای وی میگوید، ولی شما تسبیح آنها را نمیفهمید (چرا که زبانشان را نمیدانید و از ساختار اَسرارآمیز عالَم هستی و نظام پیچیده جهان آفرینش چندان مطلع نیستید. پس همآهنگ با سراسر جهان هستی به یکتاپرستی بپردازید و از راستای جملگی کنار نروید و دور نشوید. درهای توبه و برگشت به سوی یزدان جهان به روی همگان باز است). بیگمان یزدان بس شکیبا و بخشنده است (و در کیفر رساندن شتاب نمیورزد و فرصت آشنائی با توحید و رهاکردن شرک را به مردمان میدهد، و در برابر بیداری از خواب غفلتشان مغفرت خود را شاملشان میسازد)».
«الله» پروردگاری است که قلبها معبودش می دانند و درونها به سوی او مشتاقاند و شوقها به سوی او سر بر میآورند و با یاد خدا خوشحال میشوند و به سوی او اشتیاق دارند، و تمامی آفریدهها در هر لحظه و ساعتی و در هر چشم به هم زدنی در امور خاص و عامشان، بزرگ و کوچکشان، و حال و آیندهشان محتاج اویند. چون خدا این مخلوقات را به وجود آورده و پس از نابودی دوباره آنها را زنده میگرداند و او آنها را آفریده و به آنها هستی داده است. و این آفریدهها فرمانبردار و فروتن خدایند. هیچ انسانی نیست مگر اینکه احساس میکند که خدای متعال منتها و نعمتهایی را بر گردن او نهاده و از نعمتها و لطف و کرم خویش، چیزهای زیادی بر او سرازیر کرده است. پس شایسته است که قلب انسان با محبت و مهربانی و تعظیم به سوی خدای متعال رو کند.
«الله» به این معناست که خداوند در ذات و صفات و اسماء و جلال و مجدش، عظیم است. عقلها به او احاطه ندارند و فهمها او را درک نمیکنند و گمانها به عظمت او نمیرسند. پس عقلها در عظمت پروردگار در حیرت و شگفتی اند هر چند با توجه به توانایی و قدرتی که به آن بخشیده شده میتوانند گوشهای از این عظمت را درک کنند. محبت خدا و ترس از خدا و امید به پروردگار و پرستش برای او در حد توان به او توان شناخت عظمت او تعالی را میبخشد.[2]
شاعر میگوید:
لله فی الآفاق آیات
لعل أقلها هو ما إلیه هداکا
«خدا در آفاق و کرانههای زمین، نشانههایی دارد، شاید کمترین این نشانهها تو را به سوی خدا هدایت کند».
لعلّ ما فی النفس من آیاته
عجب عُجاب لو تری عیناکا
«و شاید از آیات و نشانههای خدا در درون، چیزی شگفتانگیزی باشد اگر چشمانت آن را میدیدند».
والکون مشحون بأسرار
إذا حاولت تفسیراً لها أعیاکا[3]
«هستی پر از رازهایی است، که هرگاه تلاش کنی به آنها پی ببری، تو را سرگشته و درمانده میکند».
«الله» فرمانروا، فریادرس و معبودی است که مؤمنان، دلها و عبادتها و نماز و حج و شعایر و حیات و آخرتشان را برای او خالص میگردانند: { قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (١٦٢)لا شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ (١٦٣)} (الأنعام: ١٦٢ - ١٦٣ ) «بگو: نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است (و این است که تنها خدا را پرستش میکنم و کارهای این جهان خود را در مسیر رضایت او میاندازم و بر بذل مال و جان در راه یزدان میکوشم و در این راه میمیرم، تا حیاتم ذخیره مماتم شود). خدا را هیچ شریکی نیست، و به همین دستور داده شدهام، و من اوّلین مسلمان (در میان امت خود، و مخلصترین فرد در میان همه انسانها برای خدا) هستم».
روح و راز لا إله إلا الله این است که محبت و تعظیم و بزرگداشت و ترس و امید و توابع آن از قبیل توکل، روی آوردن، رغبت و رهبت، فقط برای او باشد. پس انسان مسلمان غیرخدا را دوست نمیدارد، بلکه اگر غیرخدا را دوست میدارد به تبع از محبت خداست و خداست که وسیلهی زیاد شدن محبتاش میشود، و از غیرخدا نمیترسد و به غیرخدا امید ندارد.
تنها به خدا توکل میکند و تنها مشتاق اوست و تنها از او میترسد. جز به اسم خدا سوگند نمیخورد و جز برای خدا نذر نمیکند و تنها به سوی خدا توبه مینماید. تنها از اوامر و دستورات پروردگار اطاعت مینماید و جز از خدا امید ثواب و پاداش را ندارد. در سختیها تنها از خدا کمک و یاری میجوید و تنها به او پناه میبرد. جز برای خدا سجده نمیکند و جز برای او با نام او ذبح نمیکند. همهی اینها در یک کلمه خلاصه میشود و آن اینکه کسی با تمامی انواع عبادات پرستش نمیشود جز خدا. این همان محقق نمودن شهادت لا إله إلا الله است. به همین خاطر خداوند کسی را که حقیقتاً شهادت لا إله إلا الله بدهد، از آتش دوزخ دور نگه میدارد و محال است کسی داخل آتش جهنم شود که حقیقت این شهادت را محقق نموده و بدان قیام نموده است، همان طور که خداوند متعال میفرماید: { وَالَّذِینَ هُمْ بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ (٣٣)} (المعارج: ٣٣) «و کسانی که گواهی هائی را که باید بدهند، چنان که باید اداء میکنند (و شهادت لازم را پنهان و کتمان نمیکنند)». پس او در باطن و ظاهرش و در قلب و جسماش به شهادت این کلمه قیام میکند.[4]
مقتضای این شهادت این است که رسول خدا صلی الله علیه و سلم را در آنچه آورده، تصدیق کنی و از اوامرش فرمانبرداری نمایی و از نواهیاش دوری کنی، و تنها مطابق شریعت و برنامهی خدا، خدا را بپرستی و معتقد نباشی که رسول خدا در ربوبیت و گرداندن هستی یا در پرستش، حقی دارد بلکه پیامبر صلی الله علیه و سلم بندهای است که پرستیده نمیشود و فرستادهای است که تکذیب نمیشود و برای خود و غیرخود، نفع و زیانی از دستش بر نمیآید مگر آنچه که خدا بخواهد.[5]
لا إله إلا الله نزد مسلمانان به کلمهی «توحید»، «اخلاص» و «تقوا» شناخته میشود. «لا إله إلا الله» اعلام انقلاب و شورش علیه زورگویان و ستمگران روی زمین و طاغوتهای جاهل، و انقلاب و شورش علیه تمامی بتها و خدایان مزعوم در مقابل خداست؛ خواه این خدایان، درخت باشند، خواه سنگ باشند و خواه بشر باشند. «لا إله إلا الله» ندای جهانی است جهت آزاد سازی انسان از بندگی انسان و طبیعت و هر آفریدهی دیگری.
«لا إله إلا الله» عنوان منهج خداوندی است که چهرهها فقط به سوی او رو میکنند و قلبها جز برای حکم او سر تسلیم فرود نمیآورند و جز برای سلطهی او فروتن نمیشوند.[6]
[1]- العقیدة الصافیة، سید سعید عبدالغنی، ص260.
[2]- مع الله، دکتر سلیمان عودة، صص36-37.
[3]- همان، ص39.
[4]- الجواب الکافی، اثر ابن قیم، ص139.
[5]- الأمثال فی القرآن، اثر دکتر عبدالله جربوع، 1/233.
[6]- الإیمان و الحیاة، اثر قرضاوی، ص31.
از کتاب: ایمان به الله، مؤلف: دکتر علی صلابی