پایگاه اطلاع رسانی کاروان ۲۵۰۱۳ لبیک حج- شهرستان بانه

لبیک اللهم لبیک لبیک لاشریک لک لبیک ان الحمد و النعمه لک والملک لا شریک لک

پایگاه اطلاع رسانی کاروان ۲۵۰۱۳ لبیک حج- شهرستان بانه

لبیک اللهم لبیک لبیک لاشریک لک لبیک ان الحمد و النعمه لک والملک لا شریک لک

سیره ام المومنین زینب بنت جحش

ام المومنین زینب یکی از همسران رسول خدا "ص" بودند . پدرشان جحش بن رئاب و مادرشان امیمه دختر عبد المطلب که عمه رسول خدا "ص" بودند . یکی از حوادثى که درسال پنجم هجری اتفاق افتاد ازدواج پیغمبر بزرگوار اسلام با جناب زینب بنت جحش بود

 .

در مورد ازدواج رسول اکرم ص با ام المومنین زینب بنت جحش لازم است که در ابتدا ماجرای ازدواج جناب زینب با همسر اولشان زید بن حارثه بازگو گردد .

دومین مردى که به رسول اکرم "ص" ایمان آورد گفته شده که زید بن حارثه بوده است . ایشان چند سال قبل از بعثت ‏به صورت برده ‏اى به خانه ام المومنین خدیجه آمدند و رسول خدا "ص" او را از ام المومنین خدیجه گرفته و آزاد فرموده و از آن پس او را پسر خود خوانده و مردم مکه نیز از آن پس او را زید بن محمد مى‏نامیدند .

ماجرای اسارت و بردگى زید :

ایشان جوانى از قبیله کلب بود و در ضمن نزاعى که میان قبیله مزبور و یکى از قبایل دیگر عرب روى داد او را به اسارت گرفتند و در بازار عکاظ به معرض فروش در آوردند و حکیم بن حزام - برادر زاده ام المومنین خدیجه - روى سفارشى که قبلا جناب خدیجه براى خرید غلامى به او کرده بود ، زید را خریده و براىام المومنین خدیجه به مکه آورد ، پس از آنکه پیغمبر اسلام ام المومنین خدیجه را به همسرى اختیار کردند به زید علاقه‏مند شدند تا بدانجا که او را زید الحب نامیدند . ام المومنین خدیجه که چنان محبتی را دیدند او را به پیغمبراکرم "ص" بخشیدند .

زمانی گذشت تا اینکه گروهی از قبیله بنی کلب حج انجام دادند و زید را دیده و شناختند و او نیز آنان را شناخت و گفت: می دانم که پدر و مادرم در فقدان من زیاد جزع و فزع کرده اند و در ضمن اشعاری ، از سلامتی و راضی بودن خود سرود و خداوند را ستایش کرد از اینکه او را در خانه پیامبر (ص) که اهل کَرَم و بزرگواری است ، قرار داده است . فانّی بحمد اللّه ِ فی خیرٍ اُسْرَةٍ کرامٍ مَعَدٍّ کابرا بعد کابر.

طایفه بنی کلب خبر زنده بودن او و موقعیتش را به پدرش رساندند . پدر و عموی زید برای فدیه دادن و آزاد ساختن او خدمت پیامبر "ص" آمدند و گفتند : ای فرزند عبدالمطلب ! ای فرزند هاشم ! ای فرزند سرور قوم خویش ! آمده ایم تا در مورد فرزندمان که نزد شماست ، صحبت کنیم . بر ما منت بگذار و احسان نما و فدیه بگیر و او را آزاد کن . پیامبر اکرم "ص" فرمودند : چه کسی را ؟ گفتند : زید بن حارثه را . پیامبر"ص" فرمودند : چرا پیشنهاد دیگری مطرح نمی کنید ؟ گفتند : چه پیشنهادی ؟ فرمودند : او را بخوانید و مخیّر سازید . اگر شما را انتخاب کرد ، از آنِ شما باشد و اگر مرا اختیار کرد ، سوگند به خداوند ، کسی که مرا ترجیح دهد ، او را به هیچ نحو و با هیچ چیز معامله نمی کنم .گفتند : بیش از انصاف با ما سخن گفتی و احسان کردی .

پیامبر"ص" زید را صدا کرده و فرمودند : اینان را می شناسی ؟ گفت : بلی . این پدر من است و این عموی من . پیامبر اکرم "ص" فرمودند : من همانم که شناخته ای و همنشینی مرا دیده ای . مرا یا آنان را اختیار کزین . زید گفت : آنان را نمی خواهم . من هیچ کسی را بر تو ترجیح نمی دهم . تو برای من به جای پدر و عمو هستی . پدر و عموی زید گفتند : ای زید ! وای بر تو ! آیا برده بودن را بر آزاد بودن و بر پدر و عمو و خانواده ات ترجیح می دهی ؟ زید گفت : بله ، این مرد ویژگی هایی دارد که هیچ کس را بر او ترجیح نمی دهم . وقتی رسول اکرم "ص" چنین دیدند ، او را به حِجر اسماعیل برده و اعلام کردند : ای کسانی که حاضرید ! گواه باشید که زید فرزند من است ! از من ارث می برد و من از او ارث می برم . وقتی پدر و عموی او چنین دیدند ، دلشاد شدند و آسوده خاطر به دیار خود رفتند .

پس از اینکه حضرت محمد "ص" به رسالت مبعوث شدند چند سال از این ماجرا گذشت . طبق آیه 5 و 6 سوره احزاب " اُدعوُهم لِآبائِهِم هُوَ اَقسَطُ عِندَاللَهِ فَاِن لَم تَعلَموُا اَبآئَهُم فَاِخوانُکُم فی الدین وَ مَوالیکُم وَ لَیسَ عَلَیکُم جُناح فیما اَخطاتُم بِهِ وَ لَکِن ما تَعَمَدَت قُلوبُکُم وَکان اللهُ غَفورا رَحیما " و " اَلنَبی اَولی بِالمومِمنین مِن اَنفُسِهِم وَ اَزواجُهُ اُمَهَتُهُم وَ اوُلوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولی بِبَعض فی کِتَب الله مِنَ المُومنین وَ المُهَجِرین الا اَن تَفعَلوا اِلی اَولیائِکُم مَعروفا کان ذَلِکَ فی الکِتَبِ مَسطُورا " . این حکم منسوخ گردید و قرار شد پسر خوانده ها را به نام پدران اصلی خود آنها بخوانند و از آن پس او را زید بن حارثه گفتند . (1)

ازدواج زید بن حارثه با زینب بنت جحش

از محبت هایی که رسول خدا "ص" نسبت به زید مبذول داشتند آن بود که تصمیم گرفتند برای زید همسری اختیار کنند و به همین منظور به نزد زینب بنت جحش رفتند ، زینب و نزدیکانش در آغاز خیال کردند پیامبر اکرم "ص" برای ازدواج با خود خواستگار فرستاده خوشحال شدند و جواب مساعد دادند ، اما وقتی فهمیدند این خواستگاری برای زید بن حارثه بوده ، پشیمان شدند و برای آن حضرت پیام دادند که این ازدواج بر خلاف شاءن فامیلی ماست و بدین ترتیب حاضر به آن وصلت نشدند ؛ و وقتی که آیه 36 سوره احزاب نازل شد "وَ ما کان لِمومِن وَ لا مومِنَه اِذا قَضَی اللهُ وَ رَسوُلُهُ اَمرا اَن یَکُونَ لَهُمُ الخِیَرَهُ مِنَ اَمرِهِم وَ مَن یَعصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَد ضَلَ ضَلَلا مُبینا " زینب رضایت خود را با این ازدواج اعلام کرد و بدین ترتیب به همسری زید در آمد .

پس از مدتی مشکلاتی بین آن دو بوجود آمد . زید به پیامبر شکایت برده و متمایل به طلاق دادن زینب گردید ، اما پیامبر بزرگوار "ص" او را به شکیبایی فرا می خواندند و می فرمودند : "همسرت را داشته باش ". " اَن زیدا جاء یشکوا زوجتُهُ فَجَعَلَ النَبی یقُولُ: اِتَقِ الله وَ اَمسِک عَلیک زَوجک (2) ." پس از مدتی زید دیگر بار نزد پیامبراکرم "ص" آمد و خبر داد روابط بین او و زینب به حد انفجار رسیده و هر دو به نتیجه طلاق رسیده اند. در این هنگام وحی نازل شد و فرمایش خدای بلند مرتبه چنین بود : "وَ اِذ تَقول لِلَذی اَنعَمَ اللهُ عَلَیهِ وَ اَنعَمت عَلَیهِ اَمسِک عَلَیکَ زَوجَکَ وَ اتَقِ اللهَ وَ تُخفی فی نَفسِکَ ما اللهُ مُبدیهِ وَ تَخشَی النَاسَ وَ اللهُ اَحَقُ اَن تَخشَهُ فَلَمَا قَضَی زَید مِنهَا وَطَرا زَوَجنَکَهَا لِکَی لایَکونَ عَلَی المومنینَ حَرَج فی اَزوَاجِ اَدعِیائِهِم اِذا قَضَوا مِنهُنَ وَطَرا وَکان اَمرُ اللهِ مَفعُولا " ( 37 احزاب) .

آن چه پیامبر "ص" به خاطر ترس مردم پنهان می داشت چه بود ؟ خداوند می خواست حکمی را ثابت کند و روش دیگری را به مردم بیاموزد که مخالف و ناهمخوان با احکام و آداب جاهلیت بود . اگر عرب ها کسی را پسر خوانده خود می کردند بدو نسبت خود را داده و دیگر منسوب به پدر واقعی اش نمی نمودند که همانطو که ذکر شد طبق آیه 40 سوره احزاب " ما کان مُحَمَد اَبا اَحَد مِن رِجَالِکُم وَلَکِن رَسُولَ اللهِ وَ خَاتَمَ النَبیینَ وَ کانَ اللهُ بِکُلِ شَی ء عَلیمَا " خداوند می خواست نهایت و پایانی برای این سنت گذاشته ، معارف جدیدی در اسلام پایه گذاری کند . در هر صورت زینب از زید جدا گردید. (3)

ازدواج رسول خدا " ص" با ام المومنین زینب بنت جحش

خداوند به حضرت محمد "ص" وحی فرمودند که چون زینب با فردی که از نظر مقام از او پایین تر بود بخاطر رضای خدا و بر خلاف عادت عرب ها و میل باطنی ازدواج نموده ؛ خداوند او را اکرام خواهد نمود و او همسر تو خواهد شد .

ام المومنین زینب که از زنان مهاجر و از خانواده های شریف مکه بود ؛ پس از طلاق در سال سوم یا پنجم هجری طبق وحی الهی در سن 35 سالگی به ازدواج رسول خدا در آمد ، وی به شکرانه این نعمت دو ماه روزه گرفت . (4 )

ام المومنین زینب بعد از ازدواج با پیامبر اکرم "ص" به خود افتخار می کرد و بارها خطاب به دیگر همسران رسول خدا می فرمودند که : "من با شما زنان فرق می کنم چرا که شما ها را خانواده هایتان به عقد پیامبر در آورده اند اما مرا خداوند از بالای هفت آسمان به عقد پیامبر در آورده است " .

فکانت تفخر علی ازواج النبی "ص" و تقول: زوجکن اهالیکن و زوجنی الله من فوق السموات (5 ).

ام المومنین عایشه می گویند : "هیچ یک از زنان پیامبر جز زینب با من رقابت نمی کرد" . (6)

رسول خدا "ص" همسر خود را " اَواه " معرفی می کند ، یعنی خاشع و متضرع .

ام المومنین عایشه در مورد وی چنین می گویند :" ما رایتُ امراه قط خیرا فی الدین من زینب ، و اتقی لله، و اصدق حدیثا، و اوصَلُ للرحم، و اعظم امانه و صدقه "(7) "من زنی دین دارتر ، با تقوا تر ، راستگوتر ، ارحام دوست تر ، امین تر ، صدقه دهنده تر از او ندیدم ."

ام المومنین زینب در ضمن صلاح و پرهیزکاری زنی پرکار و فعال بود ، او پوست ها را رنگ می کرد و لباس می دوخت و معروف بود که او روزه دار و شب نشین است. (8)

با دستهایش کارهایی که خوب می دانست انجام می داد و در راه خدا بر فقرا و بینوایان صدقه می فرمود و از همه مهمتر اینکه ام المومنین زینب راوی حدیث بوده و یازده هزار حدیث از پیامبر نقل فرموده است .(9)

زندگانی ام المومنین زینب بعد از پیامبراکرم (ص)

از ویژگی های ام المومنین زینب در میان دیگر همسران پیامبر "ص" این بود که در دارا بودن ثروت در درجه دوم پس از ام المومنین خدیجه قرار داشت و به فقرا و نیاز مندان بسیار انفاق و بخشش می کرد .

خداوند با ثروتی که به خانواده ام المومنین زینب بخشیده بود ، وضعیت را بر وی راحت کرده ، پیوسته و بی آن که قطع شود ، بخشش می فرمود ، ایشان اگرچه دباغی می نمودند و حصیر می بافتند و می فروختند و پولش را صدقه می دادند ؛ با دیگر همسران رسول خدا "ص" به نیکی سخن می گفتند .

روزی پیامبر اکرم "ص" که با همسران خود نشسته بودند فرمودند : " آن که دستش درازتر است ، زودتر در بهشت به من می پیوندد". (10)

در وهله نخست همه از این فرمایش ، ظاهر لغوی آن را برداشت کرده ، دستهای خود را می کشیدند تا ببینند دست کدامیک درازتر است اما بعد فهمیدند مقصود پیامبر اکرم "ص" این است که کدام یک بیشتر در راه خدا بخشش و دهش دارند ، که کسی جز ام المومنین زینب بنت حجش نبود .

ام المومنین زینب بعد از رحلت پیامبر خدا "ص" همچنان پرهیزکار و به فقرا و مستمندان کمک می نمودند . در مورد سخاوت جناب زینب گفته اند که او در دوران خلیفه دوم عمر ابن خطاب رض از سهمی که وی برای زنان پیامبر قرار داده بود استفاده نکردند ، مگر یک سال که دوازده هزار درهم را از ایشان دریافت و آن را در بین ایتام تقسیم و سپس دعا نمودند که :" بار خدایا دیگر عطای عمر را نصیب من نکن زیرا " مال " ؛ فتنه است." (11)

همسران گرامی خاتم الانبیاء "ص" پس از وفات جناب زینب که در سال بیست هجری و در سن پنجاه و سه سالگی اتفاق افتاد متوجه شدند که او از همه بخشنده تر بود . زیرا که ایشان دینار و درهمی از خود به جای نگذاشته بودند و همه را در راه خدا صدقه داده بودند .

ام المومنین زینب در قبرستان بقیع به خاک سپرده شدند .

تهیه و تنظیم : شهیده بزرگی


پی نوشت :

1- زندگانی محمد "ص" ؛ ص : 462 نویسنده : رسولی محلاتی

2- صحیح البخاری رقم 7420

3- تفسیر امام فخر رازی ج 13 ص 184

4- ابن سعد فی الطبقات ج 8 ص 114 / المقریزی ، احمد بن علی ، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع ، تحقیق محمد عبد الحمید النمیمی ، بیروت ، دار الکتب العلمیة ، 1420، چاپ اول ، ج 6 ، ص 61

5- انساب الاشراف ج 2 ص 67 /68 – اسد الغابه ج 7 ص 125 تا 127 و ج 4 ص 313 و 314

6- العسقلانی ، احمد بن علی بن حجر، الاصابة ، فی تمییز الصحابة ، تحقیق عادل احمد عبد الوجود و علی محمد معوض ، بیروت، دارالکتب العلمیة ، 1415ق، چاپ اول ، ج 8، ص 153

7- عز الدین بن اثیر اسد الغابه فی معرفه الصحابه ، بیروت ، دارالفکر ، 1409ق ، ج 20، ص 127

8- العسقلانی ، همان ، ص 54

9- المقریزی ، احمد بن علی ، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع ، تحقیق محمد عبد الحمید النمیمی ، بیروت ، دار الکتب العلمیة ، 1420، چاپ اول ، ج 6، ص 59

10- الجواب الکافی لابن القیم ص 247

11- عز الدین بن اثیر ، اسد الغابه فی معرفه الصحابه ، بیروت ، دارالفکر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.