ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خدا حج خانه محترم خود را بر شما واجب کرد ، همان خانه ای که آن را قبله گاه انسان ها قرارداد که چونان تشنگان به سوی آن روی می آورند، و همانند کبوتران به آن پناه می برند. خدای سبحان ، کعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خویش و نشانه اعتراف آنان به بزرگی و قدرت خود قرارداد و در میان انسانها شنوندگانی را برگزیدکه دعوت او را برای حج ، اجابت کنند و سخن او را تصدیق نمایند و پای بر جایگاه پیامبران الهی نهند . همانند فرشتگانی که بر گِرد عرش الهی طواف می کنند و سودهای فراوان در این عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوی وعده گاه آمرزش الهی بشتابند . خدای سبحان ، کعبه را برای اسلام ، نشانه گویا و برای پناهندگان، خانه اَمن و اَمان قرارداد ؛ اَدای حق آن را واجب کرد و حج بیت الله را واجب شمرد و بر همه شما انسانها مقرر داشت که به زیارت آن بروید و فرمود : آن کس که توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن کس که انکار کند، خداوند از همه جهانیان بی نیاز است.
میقات:
توکه آهنگ
خدا کرده ای و اکنون به میقات آمده ای ، باید لباس عوض کنی . لباس، نشانه است،
حجاب است ، نمود است ، رمز است ، درجه است ، عنوان است ، امتیاز است، رنگ و طرح و
جنس آن ، همه یعنی : من!
عنوان ها و حیثیت ها و درجه ها و لقب ها و ریزه ریزه تا یک فرد، یک من و این همه ،
در لباس ، نمایشگر ، در میقات بریز ، کفن بپوش ، رنگ ها را همه بشوی ،سپید بپوش ،
سپید کن ، به رنگ همه شو، همه شو ، همچو ماری که پوست بیندازد از من بودنِ خویش به
درآی ، مردم شو.
ذره ای شو ، در آمیز با ذره ها ، قطره ای گم در دریا،
نه کسی باش که به میعاد آمده ای ، خسی شو که به میقات آمده ای. بمیر پیش از آنکه
بمیری . جامه زندگی ات را به درآر ، جامه مرگ بر تن کن .
حج : حرکت ، آهنگِ مقصدی کردن ، نشانه رجعت انسان به سوی خدا . گور همه
من هایت را در شجره حفر کن ، خود را در آن دفن نما ، شاهد مرگ خویش باش.
احرام:
اکنون دیگر
مقیدی، مسئولی ، در احرامی ، در حریمی ، راهیِ حرمی ، عازم مکان حرامی ، در زمان
حرامی ، در جامه احرامی ! در حریمی از محرمات!
احرام ، حرام کردن ! ممنوع کردن ...
مکه مکرمه:
و کم کم می
فهمی که تو به زیارت نیامده ای ، تو حج کرده ای ، این جا سر منزل تو نیست کعبه آن
سنگ نشانی است که ره گم نشود، این تنها یک علامت بود ، یک فلش ، فقط به تو ، جهت
را می نمود، تو حج کرده ای ، آهنگ کرده ای ...
کعبه آخر راه نیست ، آغاز است!
در اینجا نمازت را تمام می خوانی ، که به خانه خود آمده ای ، مسافر نیستی .
طواف:
اینک کعبه
است ، در میانه گردابی ، گردابی خروشان که چرخ می خورد و کعبه را طواف می کند ، یک
نقطه ثابت در وسط و جز او ، همه متحرک در پیرامونش.
ثبوت ابدی و حرکت ابدی!
سعی:
سعی تلاش
است ، حرکتی جستجوگر ، دارای هدف ، شتافتن ، دویدن.
و حج اینست ، آهنگ کردن ، حرکتی مدام ، در جهتی ثابت و تمامی جهان همین است ، و
اکنون ، سعی .این جا هاجری ! یک زن ، یک نژاد تحقیر شده بی فخر افریقایی ، یک کنیز
، کنیزی سیاه، حبشی، کنیز یک زن ، ساره.
مدینه منوره:
ای حج کننده تو می توانی چند روزی در مدینه با پیامبر زندگی کنی و هر جا که او رفته است بروی و همه جا ، علی را نیز ببینی و بیابی و یکایک اصحاب را ،حتی خانه های اصحاب را و همه جا ، در مدینه حال ، گذشته مدینه را . و بدین گونه ، در متن تاریخ پرشور و عشق و جنبش و جهاد اسلام قرار گیری و خود را در آن بیست و سه سال پر برکت تاریخ آدمی ، در میان مهاجران و انصار بیابی و تاریخ اسلام و سیره پیامبر را نیز در کنار حج ، این چنین ببینی و یک دوره کامل و دقیق و زنده و تغییر دهنده اسلام را ، همراه حج ، در گهواره اسلام و در عزیزترین زمین و زمان و آماده ترین حالات و آزادترین بخش عمر بیاموزی.
تقصیر:
در پایان هفتمین سعی ، بر بلندی مروه ، از احرام بیرون آی ، اصلاح کن ، جامه زندگی بپوش ، آزاد شو...
حج بزرگتر:
روز نهم ذی
حجه است ، اکنون حج آغاز شده است ، حج اکبر ! کجایی ؟
هر کجا که خواهی باش ، مسجد الحرام ، کنار کعبه ، کوچه ، خیابان ، بازار ، هتل ...
مهم نیست ، قصد ، رها کردن است ، آغاز سفر بزرگ است ، احرام بپوش و از مکه بیرون
آی ! شگفتا ! اکنون باید کعبه را رها کنی ، مکه را پشت سر گذاری !
عرفات:
احرامی
پوشی و از مکه بیرون می آیی، به سوی شرق . در بازگشتن از عرفات به کعبه ، باید در
مشعر بایستی و سپس در منی.
روز نهم ، وقوف در عرفات ،
در سرزمین عرفات ، مشعر و منی ، هیچ نشانه ای وجود ندارد که بتوان ورود و وقوف در
آن را توجیه کرد.
این خط سیر متصل ، نه از نظر طبیعی ، نه از نظر تاریخی و نه از نظر مذهبی ، هیچ
خصوصیتی ندارد، آنچه این مسیر را به سه مرحله تقسیم می کند یک قرارداد است ،
قراردادی فرضی برای تنظیم مراحل حج !آنچه مسئله را حساس تر می کند این است که در
این جا ، تکیه بر وقوف است ، وقوف چیست؟
وقوف ، درنگ است ، توقفی گذرا ، نه ماندن ، نه سکون ، نه سکونت نه اقامت ... که
درنگ !
مناسک:
مناسک جمع
نسک است. از ریشه نسک چه معانی سر می زند؟
پرستش ، پارسایی ، ریاضت ، خشوع در برابر خدا و آنچه آدمی را به او نزدیک می کند،
آنچه آدمی برای او می کند، شستن و پاک کردن جامه ، رسیدن به خانه ، بر راه درست و
روش زیبا رفتن و به رفتن ادامه دادن ، هر حقی که از آنِ خداوند است ، آنچه به خدا
تقدیم می شود، خون و خون بها ...
حج مجموعه
ای است از حرکات ، حرکت دارای نظم وابسته به زمان.
یک حاج حامل نوری خواهد بود که تا پایان عمر ، می تواند پرتو افشان محیط تاریکش
باشد.حج در میان همه احکام و اعمال دیگر مذهبی یا غیر مذهبی ، ممتاز است.
مشعر:
آفتاب عرفات رفت ، از عرفات برو ! که عرفات نیز می رود ، عرفات شب را تحمل نمی تواند، شب عرفات را می بلعد ، می کشد، محو می کند!