قرآن پند جاودانی پروردگار عالم، قانون حیاتبخش الهی و مژده جانافزا برای اهل ایمان و شمیم زندگی برای مرده دلان است: «إنّ هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم و یبشّر المؤمنین الّذین یعملون الصالحات أنّ لهم أجراً کبیراً»؛ بدون شک این قرآن به راستترین راه راهنمایی میکند و مومنانی را که کار نیک انجام میدهد به اجر بزرگ مژده میدهد.
اما چگونه از این کتاب استفاده میشود، و چه زمانی این کتاب وسیله نجات و سعادت ابدی قرار میگیرد.در این خصوص باید دید که که خود قرآن چه میگوید، و چه راهکارهایی را نشان میدهد تا در پرتو آن بهتر و زودتر بتوان از این گنج عظیمالشان بهره برد.مطلب ذیل که ترجمه و اقتباسی از نوشتههای دانشمند بزرگ علامه سید ابوالحسن ندوی(رحمهالله) میباشد در همین موضوع پرتو میاندازد و راه را برای پویندگان راه حقیقت روشن میسازد. براستی که با اختیار کردن صفات زیر میتوان در خود تحولی جدید ایجاد کرد و در جهانی نوین قدم گذاشت؛ جهانی که هرگز کهنگی و فرسودگی ندارد و طراوت و تازگی آن ابدی و سرمدی است: چون شود کهنه جهان اندر برش میدهد قرآن جهانی دیگرش
1ـ طلب واحساس نیاز
نخستین شرط بهرهگیری و استفادة از قرآن مجید این است که در درون انسان طلب وجود داشته باشد، زیرا سنت الهی است که بر اساس طلب عطا میفرماید و طلب نزد او تعالی بسیار ارزش دارد. عدم رضایت و عدم قناعت بر وضعیت موجود و تلاش برای اصلاح حال و جستجوی راه بهتر، نخستین قدم به سوی سعادت است؛ پس اول انابت باید و پس از آن تغییر حال رخ خواهد داد: «و یهدی إلیه من ینیب»(1)؛ «خدا کسی را که به سوی او رجوع داشته باشد راه مینماید».
«إنّ الله لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم»(2)؛ «همانا خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملتی را تغییر نمیدهد مگر اینکه آنان احوال خود را تغییر دهند».استغناء و بینیازی در دین نشانة محرومیت و بدبختی است: «فکفروا و تولّوا و استغنی الله و الله غنیٌّ حمیدٌ»(3)؛ «آنان نپذیرفتند و روی برگرداندند، و خدا هم بینیاز (از ایمان و اطاعت ایشان) بود و همانا خدا (همیشه هم) بینیاز است و سزاوار ستایش و سپاس».
«یأیها النّاس أنتم الفقرآء إلی الله و الله هو الغنّی الحمید»(4)؛ « ای مردم شما محتاج خدا هستید و خدا مستغنی و سزاوار حمد است».آنهایی که طلب دین ندارند و در ندای دین جاذبهای احساس نمیکنند قرآن مجید دربارة آنان میفرماید: «أفأنت تسمع العمی و لو کانوا لایعقلون»(5)؛ «آیا تو میتوانی به کران بشنوانی گر چه نفهمند».
«أفانت تهدی العمی و لو کانوا لایبصرون»(6)؛ « آیا تو میتوانی به نابینایان راه بنمایی و لو اینکه نبینند».
« إنّک لاتسمع الموتی و لاتسمع الصّمّ الدّعآء إذا ولّوا مدبرین و ما أنت بهدی العمی عن ضللتهم إن تسمع إلاّ من یّؤمن بآیتنا فهم مّسلمون»(7)؛ «بدون تردید تو نمیتوانی دعوتتت را به مردهدلان و کران بشنوانی در حالی که به حق پشت کرده میگریزند. و تو نمیتوانی کوردلان را از انحرافشان بازداشته و به راه بیاوری. تو فقط به کسانی میتوانی بشنوانی که به نشانههای ما ایمان داشته باشند، همینها فرمانبرداران واقعی هستند».
قرآن مجید در هر حال صحیفه و کتاب هدایت است و نخستین کار برای استفاده از آن، به دقت گوش فرا دادن به آن است. بدیهی است کسی که حاضر به شنیدن آن نباشد از هدایت آن محروم میماند: «الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه أولئک الذین هداهم الله و أولئک هم أولو الألباب»(8)؛ «به بندگانی که به سخنان گوش فرا میدهند و آنگاه از بهترینش پیروی میکنند مژده بده. هدایتیافتگان از جانب خدا و صاحبان عقل و خرد همینها هستند».البته باید بدانیم که تنها گوش کردن با دقت کافی نیست بلکه آنچه مربوط به عمل است باید به آن عمل کرد. علم بدون عمل نوعی سرگرمی فکری است به همین دلیل بعد از استماع، به اتباع تأکید شده است.
3ـ خوف خدا
اساس تعلیمات قرآن بر یاد خدا و خشیت از وی استوار است. کسی که دلش کاملاً از خوف خدا خالی است و گرفتن نام الله برایش جاذبهای ندارد، در واقع چنین شخصی از حاسّة دین محروم است.آری قرآن مجید برای کسانی مفید و مؤثر است که بر دلهایشان نام الله اثر بگذارد و در خاکستر وجودشان اخگری فروزان نهفته باشد. اما کسانی که اجاق دلهایشان کاملاً دچار خمود و سردی شده است گر چه به قرآن گوش فرا میدهند اما در وجودشان حرارت و جنبشی به وجود نمیآید: «فذّکر بالقران من یّخاف وعید»(9)؛ «به وسیلة قرآن به کسی که از وعیدم میترسد تذکّر بده».
«إنّما تنذر من اتّبع الذّکر و خشی الرّحمن بالغیب»(10)؛ «تو فقط کسی را میتوانی بترسانی که از قرآن پیروی کند و نادیده از خدا بترسد».
«سیذکر من یخشی»(11)؛ «کسی که دلش مملو از خشیت الهی است نصیحت خواهد پذیرفت».
«فویلٌ لّلقاسیة قلوبهم مّن ذکرالله»(12)؛ «هلاکت باد بر آن دلهایی که از عدم ذکر خدا سخت شدهاند».
4ـ ایمان به غیب
بخش بزرگ و مهمی از دین آن است که از محدودة حواس پنجگانه و قلمرو عقل خارج میباشد. این بخش مشتمل بر حقایقی است که انسان نمیتواند آن را با حواس ظاهری ادراک نماید، زیرا این حقایق نه قابل رؤیت و لمس میباشند و نه بوییده و چشیده میشوند و نه در دایره عقل قرار دارند، چرا که کار عقل این است که از طریق محسوسات و معلومات و تجربیات به اشیاء غیر محسوس و غیر معلوم برسد، و مسلماً آنچه در قلمرو حواس و تجربیات نباشد و امکان قیاس در آن موجود نباشد آنجا عقل نمیتواند کاری انجام دهد(13).باید دانست که صفات الهی، وحی، فرشتگان، آخرت، جنت و دوزخ همه اینها اموری هستند که نه بر خلاف عقل بلکه ماوراء عقل هستند، و در واقع همه اینها از امور غیب میباشند(14). و اعتماد کردن به انبیا درباره آنها و باور نمودن آنچه آنان میگویند لازم است. همین اعتماد کردن و باور نمودن ایمان بالغیب نام دارد. کسانی که در یقین و اعتقاد خویش، پایبند مادیات و محسوسات هستند و آنچه مطابق عقل و قیاسشان نباشد آن را انکار مینمایند، در واقع از حقیقت دین بیخبراند و ورودشان به حوزة دین خیلی مشکل است و چنین افرادی نمیتوانند از قرآن بهرهمند گردند و در هر قدم با مشکلات روبرو میشوند.اما افرادی که حواس پرت نیستند و دایره ممکنات را خیلی گسترده میپندارند و همه چیز را در موجودات و محسوسات منحصر نمیدانند، اینگونه افراد در واقع به حقیقت دین پی بردهاند و سرچشمه علم صحیح و قطعی برای آنان فقط وحی الهی است. آنان به خبرهای پیامبران و تعلیمشان کاملاً اعتماد دارند و برایشان در این خصوص هیچ مشکلی وجود ندارد، دین برای آنها یک واقعیت روشن و قرآن سراسر هدایت است: «هدی لّلمتّقین. الّذین یؤمنون بالغیب»(15)؛ « قرآن پرهیزگارانی را که به غیب ایمان میآورند راه مینماید».
«فأمّا الذین آمنوا فیعلمون أنّه الحقّ من رّبّهم و أمّا الّذین کفروا فیقولون ماذآ أراد الله بهذا مثلاً یضلّ به کثیراً وّ یهدی به کثیراً و مایضلّ به إلاّ الفاسقین»(16)؛ « کسانی که ایمان آوردهاند میدانند که قرآن حق است و از جانب پروردگارشان فرود آمده است، و اما کافران میگویند: منظور خدا از ذکر این مثال چیست؟ خدا به وسیلة آن بسیاری را گمراه و بسیاری را هدایت میکند. و البته خداوند جز کجروان و منحرفان را با آن گمراه و حیران نمیگرداند».اشخاصی که تحت تأثیر مادیگرایی و حواسزدگی قرار گرفته و میکوشند بدون نردبان بالا بروند یا بدون بال در آسمان پرواز نمایند، چنین اشخاصی هر قدر برای صعود به بالا تلاش کنند، اما سنگینی مادیت آنها را دچار سقوط خواهد کرد. قرآن مجید بسیار جالب حالت چنین افرادی را به تصویر کشیده است:
«فمن یّرد الله أن یّهدیه یشرح صدره للإسلام و من یّرد أن یّضله یجعل صدره ضیقاً حرجاً کأنّما یصّعد فی السّمآء کذلک یجعل الله الرّجس علی الّذین لایؤمنون»(17)؛ «خداوند هر کسی را بخواهد هدایتش دهد سینهاش را باز میکند و هر کس را بخواهد گمراه کند سینهاش را تنگ میگرداند گویا به دشواری میخواهد به بالا برود. الله تعالی اینگونه کسانی را که نمیخواهند ایمان بیاورند به پلیدی سوق میدهد».
5ـ تدبر
یکی از شرطهای استفاده از قرآن مجید تدبر است. خود قرآن در جاهای متعدد به تدبر فرا خوانده است و مؤمنانی را که قرآن را با تدبر میخوانند و همچون کور و کر رد نمیشوند مورد ستایش قرار داده است: «و الّذین إذا ذکّروا بآیات ربّهم لمیخّروا علیها صماًّ وّ عمیاناً»(18)؛ «کسانی هستند که هنگامی که به وسیلة نشانهها و سخنان پرودگارشان تذکر داده میشوند کورکورانه تن در نمیدهند».
«أفلایتدبّرون القران و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه إختلافاً کثیراً»(19)؛ «آیا در قرآن نمیاندیشند؟ و اگر از سوی غیر خدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا میکردند».
6ـ مجاهده
برای فهم قرآن مجید، تدبر در معانی آن و بهرهمندی از هدایت آن به مجاهده و مخالفت با هوای نفس نیاز است. قرآن مجید مانند کتابهای انسانی نیست که انسان بتواند فقط به کمک علم و تیزهوشیاش به هدف و منظور نویسنده پی ببرد و از فواید آن بهرهمند شود.انسان برای اینکه به منظور کلام الهی پی ببرد، به کمک و رضای الهی نیازمند است. هنگامیکه انسان زحمت میکشد و به تطهیر اخلاق و تزکیة نفس میپردازد، رحمت الهی متوجه او میشود و خداوند متعال سینهاش را برای کتاب خود باز میکند و به او فهم عنایت میفرماید. از آنجایی که قرآن دارای لطافت بسیاری است بنابراین انسان هر قدر از تراکم مادیت به دور باشد به همان نسبت ارتباط و مناسبتش با قرآن مجید افزایش مییابد و جمال و زیبایی قرآن بدون پرده برایش هویدا میگردد: «و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا و إن الله لمع المحسنین»(20)؛ « به کسانی که برای ما میکوشند راههایمان را نشان خواهیم داد، و به درستی خداوند با نیکوکاران است».انسان به هر مقدار برای یک هدف نیکو متحمل زحمت گردد و در راه آن رنج و سختی ببیند با رسیدن به آن هدف به حلاوتها و شیرینیهای بسیاری دست خواهد یافت.دیگر اینکه درک واقعی اغلب آیات قرآن مجید به عمل بستگی دارد و صرفاً با بحث و نظر فهمیده نمیشود، البته علم الفاظ و معانی آن به دست میآید اما درک واقعی مفاهیم آن و مشاهده ثمراتش بدون عمل و تجربه حاصل نمیگردد. و در واقع امتیاز بزرگ صحابهکرام رضیاللهعنهم در زمینه فهم قرآن مجید به این نکته بر میگردد.
7ـ ادب و تعظیم
برای استفاده از قرآن مجید جهت تغذیة روح و قلب و تزکیة نفس، این واقعیت همواره باید مدنظر باشد که قرآن مجید صرفاً دفتری از معلومات یا مجموعهای از ضوابط و قوانین محض نیست که فقط به خواندن و یاد گرفتن آن اکتفا میشود، بلکه این کتاب در واقع کلام أحکمالحاکمین و سلطانالسلاطین میباشد، کلام پروردگاری است که با صفات جلال و جمال و عطا و نوال متصف میباشد: «هو الله الّذی لآ إله إلاّ هو الملک القدّوس السّلام المؤمن المهیمن العزیز الجبّار المتکبّر»(21)؛ «خدا همان است که غیر از او کسی شایستگی عبادت و بندگی را ندارد. او پادشاه حقیقی، ذات پاک، بیعیب و نقص، اماندهنده و امنیت بخشنده، محافظ و مراقب، قدرتمند چیره، زبردست و والامقام و فرازمند است».قرآن مجید کلام کسی است که خود صاحب کلام دربارة کلامش چنین میفرماید: «لو أنزلنا هذا القران علی جبلٍ لرأیته خاشعاً مّتصدّعاً مّن خشیة الله و تلک الأمثال نضربها للنّاس لعلّهم یتفکّرون»(22)؛ «اگر ما این قرآن را بر کوهی فرود میآوردیم تو میدیدی که چگونه کوه از ترس خدا میلرزید و شکاف بر میداشت و فرو میریخت. ما این سخنان را برای مردم بیان میکنیم باشد که به فکر فرو روند و در آن بیندیشند».
«فی صحفٍ مّکرّمةٍ . مّرفوعةٍ مطهّرة ٍ. بأیدی سفرة . کرامٍ بررةٍ»(23)؛ «در ورقههایی قابل احترام نوشته شده است؛ در جایی بلند گذاشته شده است و پاک است؛ به دست نویسندگانی است که بزرگوار و نیکوکار هستند».در جایی دیگر میفرماید: «إنّه لقرانٌ کریمٌ . فی کتاب مّکنونٍ . لایمسّه إلّا المطهّرون»(24)؛ « همانا این، قرآن کریم است. در کتابی نوشته شده است. فقط پاکان میتوانند به آن دست بزنند».نتیجة طبیعی مطالب بالا این است که آنان که با قرآن مجید تعلقخاطر دارند و به عظمت و بزرگی نازلکنندهاش معتقد میباشند قرآن مجید قطعاً بر آنان تأثیر خواهد گذاشت، چنانکه میفرماید: «و إذا تلیت علیهم آیاته زادتهم إیماناً وّ علی ربّهم یتوکّلون»(25)؛ «وقتی که آیاتش بر آنان خوانده میشود ایمانشان فزونی مییابد و بر پروردگارشان توکل و اعتماد دارند».در جایی دیگر فرموده است: «الله نزّل أحسن الحدیث کتاباً مّتشهابهاً مّثانی تقشعرّ منه جلود الذّین یخشون ربّهم ثمّ تلین جلودهم و قلوبهم إلی ذکر الله ذالک هدی الله یهدی به من یّشاء و من یّضلل الله فما له من هادٍ»(26)؛ «الله بهترین کلام را (به نام قرآن) فرو فرستاده است. کتابی را که (از لحاظ کاربرد و گیرایی الفاظ و والایی و همآوایی معانی، در اعجاز) همگون و (مطالبی چون مواعظ و براهین و قصص، و مسائل مقابل و مختلف همانند: ایمان و کفر، حق و باطل، هدایت و ضلالت، حسنات و سیئات و… البته هر بار به شکلی تازه و به شیوهای نو، در آن) مکرر است. از (شنیدن آیات) آن لرزه بر اندام کسانی میافتد که از پروردگارشان میترسند، و از آن پس پوستهایشان و دلهایشان نرم و آمادة پذیرش قرآن میکردد. این (کتاب مشتمل بر) هدایت خداوندی است که بوسیلة آن هر کس را بخواهد راهیاب میسازد. و هر کس را خدا گمراه سازد راهنمایی نخواهد داشت».درباره چنین تلاوتکنندگانی میفرماید: «الّذین آتیناهم الکتب یتلونه حقّ تلاوته أولئک یؤمنون به و من یکفر به فأولئک هم الخاسرون»(27)؛ « کسانی که ما به آنان کتاب دادیم کتاب را آن چنانکه حقش است تلاوت میکنند؛ آنان از صمیم دل به آن باور دارند. و کسانی که به آن ایمان نیاورند از زمرة زیانکاران خواهند بود».یعنی کلام الهی را با چنان تعظیم و بزرگداشت و عشق و علاقهای میخوانند که معمولاً کلام یک پادشاه و یا یک دوست محبوب خوانده میشود. در این خصوص مطالعه دو چیز خیلی مفید است که باید به آن اهتمام ورزید.اولاً: مطالعه احادیث صحیحی که دربارة فضیلت قرآن مجید وارد شده است(28).ثانیاً: مطالعه کتابهایی که در آن شرح حال صحابه و تابعین و ائمه، مجتهدین و فقها و محدثین و علما و عارفان و اولیاءالله ذکر شده، و حکایات عشق و علاقه و ادب و تعظیمشان نسبت به قرآن مجید و کیفیت احساسات آنان هنگام تلاوت بیان گردیده است.بدون شک مطالعه چنین مطالبی در وجود انسان شور و شوق ایجاد مینماید و دلها را متأثر مینماید و دیدگان را بینا میسازد.لذا در اینجا واقعات و حکایاتی از کتب مستند نقل میشود که در پرتو آن میتوان به عشق و علاقه و ادب و تعظیم و اثرپذیری صحابه و تابعین و علما ربانی در برابر قرآن پی برد(29).
نمونههایی از تلاوت و تدبر در قرآن
ابتدا به بیان واقعهای از سیرت رسولاکرم صلیالله علیه و سلم میپردازیم. صحابی بزرگوار حضرت عبداللهبنمسعود رضیاللهعنه روایت میکند که روزی حضرت رسولاکرم صلیالله علیه و سلم به من فرمود: «برایم قرآن بخوان!» من عرض کردم آیا برای شما بخوانم در حالی که قرآن بر خود شما نازل شده است؟ فرمود: «آری! میخواهم آن را از دیگران بشنوم.» ابنمسعود میگوید: من شروع به تلاوت سورة نساء کردم، وقتی به این آیه رسیدم: «فکیف إذا جئنا من کلّ أمّةٍ بشهیدٍ وّ جئنابک علی هؤلاء شهیداً»(30)؛ «چگونه خواهد بود زمانی که ما از هر امتی یک گواه بیاوریم و تو را نیز بر اینان به طور گواه بیاوریم.» یکی از اهل مجلس مرا متوجه کرد، وقتی سرم را بلند کردم، دیدم که اشک از چشمهای مبارک رسولاکرم صلیالله علیه و سلم سرازیر است(31).حضرت ابوذر رضیاللهعنه روایت میکند که شبی آنحضرت صلیاللهعلیه و سلم تا صبح این آیه را مرتباً تلاوت میکرد: «إن تعذّبهم فإنّهم عبادک و إن تغفر لهم فإنّک أنت العزیز الحکیم»(32)؛ «اگر آنان را عذاب دهی بندگان تو هستند و اگر بیامرزیشان تو چیره و توانا و حکیم هستی».أمالمؤمنین عایشه رضیاللهعنها روایت میکند که حضرت ابوبکر صدیق رضیاللهعنه بسیار رقیقالقلب بود و هرگاه قرآن تلاوت میکرد بیاختیار به گریه میافتاد و نمیتوانست اشکهایش را نگهدارد.ابورافع میگوید حضرت عمر رضیاللهعنه در نماز فجر سورههای کهف، مریم، طه و مانند آنها را تلاوت میکرد. روزی در آخرین صف مردان نماز میخواندم که بعد از آن صفهای زنان شروع میشد، حضرت عمر داشت سورة یوسف را تلاوت میکرد و معمولاً صدایش بلند بود، وقتی به این آیه رسید: «إنمآ أشکوا بثّی و حزنی إلی الله»(33)؛ « (سخن یعقوب علیهالسلام که میگفت: ) من رنج و غم خویش را فقط به خدا شکایت میکنم.» چنان گریهاش گرفت که قرائتش قطع شد و من فقط صدای گریهاش را شنیدم.حضرت حسن بصری میگوید: حضرت عمر رضیاللهعنه گاهی در ورد شبانهاش به یک آیه میرسید چنان گریه میکرد که بر اثر آن بر زمین میافتاد و حالش چنان منقلب میشد که در خانه بستری میشد و مردم به عیادتش میآمدند.محمدبنسیرین میگوید: حضرت عثمان رضیاللهعنه تمام شب در یک رکعت قرآن را میخواند.امام بیهقی نقل کرده است که حضرت عثمان رضیاللهعنه میگفت: اگر دلهای ما پاک باشد هرگز از کلام پروردگار سیر نخواهد شد. من دوست ندارم حتی یک روز از عمر من بگذرد که قرآن مجید را از رو نخوانده باشم. وقتی حضرت عثمان رضیاللهعنه به شهادت رسید دیدند مصحفی که از روی آن خوانده بود به دلیل کثرت تلاوت پاره شده است(34).ابنعمیر میگوید من سورة یوسف را از قرائت حضرت عثمان یاد گرفتم زیرا او در نماز فجر به کثرت این سوره را تلاوت میکرد.حضرت علی رضیاللهعنه بعد از رحلت حضرت رسولاکرم صلیالله عیله و سلم چنان با قرآن مشغول شد که تا چندین روز از خانهاش بیرون نرفت.درباره عبداللهبنزبیر، عمروبنالعاص، عبداللهبنعمر، عبداللهبنرواحه، عبداللهبنعباس، عبدالرحمنبنعوف از صحابه کرام و درباره سعیدبنجبیر، مالکبنانس، منصوربنالمعتمر از تابعین روایات و حکایات مشابهی در کتابها نقل شده است(35).حمزه که خادم حضرت اسماء بنت ابوبکر رضیاللهعنه بوده میگوید: روزی حضرت اسماء مرا به بازار فرستاد. آن هنگام او مشغول تلاوت سورة طور بود و به این آیه رسیده بود «و وقانا عذاب السموم»(36)؛ «پروردگار ما را از عذاب سوزان نجات داد.» من به بازار رفتم و برگشتم دیدم هنوز همان آیه را میخواند.هارونبنایاب اسدی گاهی اوقات در نماز تهجد فقط این آیه را تکرار میکرد و میگریست: «یالیتنا نردّ و لانکذّب بآیات ربّنا و نکون من المؤمنین»(37)؛ «ای کاش دوباره برگردانده شویم تا ما نشانیهای پروردگارمان را تکذیب نکنیم و از گروه مؤمنین بگردیم».حضرت حسن بصری یک شب فقط آیة: «و إن تعدّوا نعمة الله لاتحصوها»(38) را تکرار میکرد تا اینکه صبح شد. مردم از وی سبب را پرسیدند، حسن بصری فرمود: در این آیه خیلی پند و عبرت وجود دارد، به هر سو که مینگریم نعمت مشاهده میکنیم؛ البته نعمتهایی که آنها را نمیشناسیم خیلی بیشتراند.این سلسلة اثرپذیری و ارتباط عمیق با قرآن، نسل اندر نسل در میان امت جاری بوده است. آری امت اسلامی همواره به کلام الهی محبت و عشق ورزیده و از فیض و تأثیرش بهره برده و هیچ زمانی این سلسله منقطع نشده است.در کتابهای تاریخ و سیره حکایات و واقعاتی از علمای راسخین، مجددان و مصلحان بزرگ و عارفان برجسته هر عصر نقل کردهاند که نشانگر عشق و علاقه و ارتباط عمیق آنان با قرآن مجید میباشد. انسان از حکایات آنان به خوبی پی میبرد که چقدر این بزرگان در تلاوت قرآن مستغرق میشدند و از حلاوت و لذت آن بهره میبردند. نویسنده بزرگ، محدث جلیلالقدر و مؤرخ برجسته علامه ابنجوزی هر هفته یک بار قرآن را ختم میکرد(39).سلطان صلاحالدین ایوبی فاتح بیتالمقدس به گوش فرا دادن به تلاوت قرآن خیلی علاقه داشت، گاهی اوقات شبها در برج خود به تلاوت دو الی چهار جزء از قرآن مجید گوش فرا میداد. بسیار خاشع و فروتن و نرم دل بود و هر گاه قرآن را میشنید دیدگانش اشکبار میشد(40).شیخالاسلام ابنتیمیه در هفتم شعبان سال 726 هجری بازداشت شد و تاریخ 22 ذیالقعده 728 در بازداشگاه جان سپرد. بزرگترین مشغله و ورد او در این دوران تلاوت قرآن بود. او در این مدت دو سال و چهار ماه همراه برادرش شیخزینالدین ابنتیمیه هشتاد بار قرآن را ختم کرد. بعد از آن وقتی دور جدیدی را آغاز کرد و به این آیه رسید: «إنّ المتّقین فی جنّتٍ و نهرٍ فی مقعد صدقٍ عند ملیکٍ مّقتدرٍ»(41)؛ «همانا پرهیزگاران در میان باغها و نهرها در جایگاهی بلند و نزد پادشاهی مقتدر بسر خواهند برد.» دورش را با عبداللهابنمحب و عبدالله الزرعی ادامه داد. این دو بزرگوار خیلی نیک و با هم برادر بودند و ابنتیمیه رحمهالله قرائتشان را خیلی دوست میداشت، هنوز این دور ختم نشده بود که روزهای زندگیش به پایان رسید(42).شیخ نظامالدین بدایونی دهلوی (725هـ) دارای ذوق و علاقه خاصی نسبت به قرآن مجید بود، به حفظ آن خیلی تأکید میورزید و به کثرت تلاوت تشویق میکرد.وقتی شیخ حسن سنجری با او مرتبط شد و به دستش بیعت کرد، خیلی مسن بود و از شاعران برجسته عصرش به شمار میآمد که سالیان بسیاری را در سرودن شعر سپری کرده بود. شیخ نظامالدین به او توصیه کرد که ذوق قرآنیش را بر ذوق شعریش غالب سازد. شیخ حسن سنجری در «فوائد الفؤاد»مینویسد: «بارها از شیخ نظامالدین شنیدیم که میفرمود: باید تلاوت قرآن کریم بر شعرگویی افزونتر شود و غالب آید.»درباره حالات امام ربانی مجدد الفثانی شیخ احمد سرهندی آمده است که هنگام تلاوت قرآن کریم از رنگ چهرهاش احساس میشد که حقایق قرآن بر وی منکشف میشود و برکات و فیوض آن نزول مینماید. حضرت مجدد در ماه مبارک رمضان حداقل سه مرتبه قرآن مجید را ختم میکرد. حافظ قرآن بود و در طول سال به تلاوت آن میپرداخت و در مجالسش به اهتمام به آن گوش میکرد(43).علامه سید محمدعلی مونگیری (مؤسس دارالعلوم ندوةالعلماء لکنو) میگوید: « من هنگامی که برای اولین بار با عارفبالله شیخ فضلالرحمن گنجمرادآبادی ارتباط برقرار کردم خدمت وی عرض نمودم: چرا لذتی را که در شعر احساس میکنم در تلاوت قرآن احساس نمیکنم؟ شیخ فرمود: هنوز خیلی دوری، هرگاه به مرتبة قرب رسیدی آنگاه چنان لذتی در قرآن احساس خواهی کرد که در هیچ چیز دیگر آن را نخواهی یافت. و روزی فرمود: ارتباط حقیقی با قرآن مجید منتهیالیه و هدف نهایی سلوک و عرفان است(44).علامه عبدالقادر رایپوری که خود از مشایخ معروف زمانش بود در شرح حال مرشد و مربی خود شیخ عبدالرحیم رایپوری ( 1337هـ/ 1919م) میگوید: شیخ عبدالرحیم رایپوری در نماز شب قرائت را خیلی طولانی میکرد؛ گاهی گریه میکرد و هرگاه ذکر عذاب به میان میآمد میگریست و استغفار میکرد و چنان حالت تضرع به وی دست میداد که گویی مجرمی است که برای عفو جرمش زاری و التماس مینماید. و هرگاه به آیهای که در آن ذکر رحمت الهی است میرسید خوشحال میشد و آرامش پیدا میکرد و سکوت مینمود.خود مولانا عبدالقادر رایپوری در ماه مبارک رمضان، بعد از نماز عصر، در گوشهای قرآن کریم تلاوت میکرد. یکی از ساکنان محله میگوید: وقتی از آنجا میگذشتم، تلاوت ایشان توجهم را جلب میکرد و از صمیم قلب دعا کردم که خدایا به من نیز توفیق عنایت کن تا آن گونه تلاوت کنیم. پس از ماه رمضان، روزی مولانا رایپوری آن شخص را فرا خواند و خطاب به او گفت: «بیا تا به شما بیاموزم که چگونه قرآن را تلاوت کنی! در قرآن آمده است که خداوند با حضرت موسی علیهالسلام مکالمه مینمود و ایشان کلام الهی را از ناحیه یک درخت میشنید، شما نیز خود را به جای همان درخت تصور کن، بدین گونه که الفاظی را که خود تلفظ میکنی چنین بپندار که اینک خدای پاک با شما سخن میگوید و با گوشهای خود چنین احساس کن که کلام الله را با صدای خودش میشنوی.» پس از این توصیه همان کیفیت را بر خود طاری کرده و در عمل به من نشان داد. بر اثر عمل به راهنمایی ایشان حالتی مشابه همان کیفیت بر قلبم طاری میشد.
1ـ شوری، آیة 42. 2ـ رعد، آیة 11.
3ـ تغابن، آیة 6. 4ـ فاطر، آیة 15.
5ـ یونس، آیة 42. 6- یونس، آیة 43.
7ـ نمل، آیة 81 ـ 79. 8 ـ زمر، آیة 18.
9- ق، آیة 45. 10ـ یس، آیة 11.
11ـ اعلی، آیة 10. 12ـ زمر، آیة 22.
13ـ مراجعه شود به کتاب مذهب و تمدن از مؤلف ـ ص: 20 ـ 14.
14ـ «الغیب ما غاب عن الحس و العقل غیبة کاملة بحیث لایدرک بواحد منها بطریق البداهة» (تفسیر ابوالسعود)؛ غیب آن است که از حواس و عقل پوشیده باشد و به وسیله هیچ کدام از آن دو بدیهی بودن آن ثابت نشود.
15ـ بقره، آیة 3ـ2. 16ـ بقره، آیة 26.
17ـ انعام، آیة 126. 18ـ فرقان، آیة 73.
19ـ نساء، آیة 82 . 20ـ عنکبوت، آیة 69.
21ـ حشر، آیة 23. 22ـ حشر، آیة 21.
23ـ عبس، آیة 15. 24ـ واقعه،آیة 79 ـ77.
25ـ انفال، آیة 2. 26ـ زمر، آیة 23. 27ـ بقره، آیة 121.
28ـ مطالعة فضایل قرآن تألیف شیخالحدیث مولانا محمدزکریا رحمهالله در این خصوص خیلی مفید است.
29ـ در این کتابها مطالب و حکایات بسیار جالب و مؤثری وجود دارد: 1ـ کتاب قیاماللیل، محمدبننصرالمروزی، 2ـ صفةالصفوة، ابنالجوزی، 3ـ احیاءالعلوم، امامغزالی، 4ـ حلیةالاولیاء، ابونعیم اصفهانی.
30ـ نساء،آیة 41. 31ـ متفقعلیه.
32ـ مائده، آیة 118 33ـ یوسف، آیة 86 .
34ـ حیاةالصحابة، ج4، ص:24ـ23 . إزالةالخلفاء، ج2، ص:288.
35ـ قیاماللیل،ص: 60 ـ 57. 36ـ طور، آیة 27.
37ـ انعام، آیة27. 38ـ نحل، آیة 18.
39ـ روایت ابوالمظفر 40ـ تاریخ دعوت و اصلاح
41ـ قمر، آیة 55 ـ 54. 42ـ تاریخ دعوت و اصلاح
43ـ زندگانی مجدد الفثانی. تذکره فضلالرحمان گنجمرادآبادی از مؤلف.
44ـ ذکر رحمانی از سید تجمل حسین، ص: