آنگاه که مُحرم لباس بر می کَند، از تنگی در آمده است و به فراخی بی حجابی دست می یابد؛ تغییر لباس به معنای تغییر حال شدت و تنگی به رخا و فراخی است.
آنگاه که مُحرم لباس بر می کَند، از تنگی در آمده است و به فراخی بی حجابی دست می یابد؛ تغییر لباس به معنای تغییر حال شدت و تنگی به رخا و فراخی است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، از ارکان احرام، پوشیدن دو جامه احرام برای مردان است؛ یکی لُنگ است و دیگری رداء که باید به دوش انداخت. مستحب است جامه احرام از پنبه باشد و در صورت تمکّن بعد از فریضه ظهر ببندد، ولی زنان میتوانند در لباس خویش به هر نحو که هست محرم شوند. افضل است احرام در جامه سفید باشد، یعنی جامه سیاه به عنوان احرام کراهت دارد. لباس احرام اسرار و رموزی دارد که میتوان در دو بخش بیان کرد:
الف: اسرار کندن لباس
۱ کندن لباس مخالفت خدا
سالک باید به هنگام کنار گذاشتن لباسهای معمولی از گناهان خود نیز خارج شود. او باید قصد کند که از ثوب مخالفت بیرون رود. کارهای حرام و حتی مکروه، انسان را از خدا باز میدارد، مانعی بر سر راه ارتباط و اتصال با خدا هستند. کسی که اراده وصال دارد باید از علایق و شهوات بکاهد. زائری که وارد میدان حج و عمره شد باید با تمام جد و جهد خود را برای درک نفحات الهی مهیا کند و در خود شوق ایجاد کند.
بر اساس حدیثی، مشتاق، اشتهای طعام ندارد، مشتاق اهل لذت نیست، مشتاق با دیگران انس واقعی نمیگیرد، مشتاق آرام و قرار ندارد، مشتاق اهل آباد کردن دنیا نیست، مشتاق لباسی به تن ندارد، مشتاق بی مسکن است، کسی که دارای شوق است شب و روز بندگی خدا میکند، او هر لحظه انتظار دیدار میکشد و با زبان شوق با خدا نجوا میکند. او سرائر خود را برای حق بیان میکند، او اهل رجاء است، خواب به دیدگانش نمیآید، دنیا مراد او نیست، تمامی عادات را فرو گذارده است و در تمامی عمر با زبان حال به خدا لبیک میگوید. جذبههای الهی، او را میرباید، واردات قلب، او را احاطه میکند و شایق برای حضور رب انتظار میکشد. برای شوق، محبت و عشق، انسان را به سمت تحصیل کمال و وصول به اوج انسانیت سوق میدهد.
سالک میداند که رسیدن به قله ممکن نیست مگر بعد از عبور از پستی ها. آن که قصد قله دارد باید از پستیهای گناه و معصیت بگذرد و از آنها عبور کند. کندن لباس برای احرام، نزع ریشههای غلّ، حسد، هوی و محبت دنیا از قلب است. نیت حاجی باید این باشد که به این عادات زشت باز نگردد، از متابعت هوای نفس فرار کند و چشم خود را بر زخارف و زینتهای دنیا ببندد. امام زین العابدین (علیه السلام) در حدیث شبلی سرّ کندن لباس را اینگونه بیان میفرماید:
«فَحِینَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِیطِ ثِیَابِکَ، نَوَیْتَ أَنَّکَ تَجَرَّدْتَ مِنَ الرِّیَاءِ وَ النِّفَاقِ وَالدُّخُولِ فِی الشُّبُهَاتِ؟ قَالَ: لاَ»؛
«پرسید: وقتی لباسهای دوخته را در آوردی، نیت کردی که از ریا و نفاق و وارد شدن به شبههها خود را عریان کنی؟ گفت: نه.»
۲ بی حجابی
اصل در انسان نفی حجاب باطنی است. تغییر لباس لطیفه ای دارد و آن رجوع به اصل است. آنگاه که مُحرم لباس بر میکَند، از تنگی در آمده است و به فراخی بی حجابی دست مییابد؛ تغییر لباس به معنای تغییر حال شدت و تنگی به رخا و فراخی است. سینهها دو گونه است؛ ضیق و وسیع. از جمله اسرار کندن لباس در احرام انتقال از محدودیت و ضیق سینه است به گشادگی و وسعت؛ باید شرح صدر یافت که تنها راه وصول به آن تسلیم و رضاست و نتیجه آن چیزی جز نور، بهجت و سرور نیست.
(أَفَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلاِْسْلاَمِ فَهُوَ عَلَی نُور مِنْ رَبِّهِ) (زمر: ۲۲)؛
«آیا آن کس که خدا برای اسلام شرح صدر عطا فرمود که وی به نور الهی روشن است (چنین کسی با مردم کافر تاریک یکسان است؟ هرگز). »
در این صورت انسان به نعیم و برخورداری میرسد، در برکات و التذاذات الهی غوطه میخورد. مشاهده نیز بر دو گونه است: گاهی از طریق یقین کامل و گاهی از طریق غلبه محبت حاصل میشود. نبی اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلَّم) چشم بر هیچ موجودی باز نکرد، مگر آن که با دل موحد آن را دید. اگر انسان چشم سر را بر شهوات بست و چشم دل را از مخلوقات فرو کاست، دیدگان دلش به شهود محبوب میرسد. اهل مشاهده، عمر خویش را از زمان شهود حساب میکنند و آنچه را که اندر غیبت گذشت، عمر نمیشمرند. چنان که از عارفی پرسیدند: عمر تو چقدر است؟ گفت: چهار سال. گفتند: چگونه ممکن است؟ گفت: هفتاد سال بود که در حجاب دنیا بودم، اما چهار سال است که او را میبینم. و روزگار حجاب را جزو عمر نمیشمرم. (کشف المحجوب، ص۴۲۹)
حجاب اصلی، انانیت و نفسانیت است. آنجا که سرزمین قداست و نور است، باید بی حجاب شد، لباس عادات کَند، نعلین خودیت بر کَند و سپس به سرزمین نور وارد شد. (فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِی الْمُقَدَّسِ طُویً). (طه ۱۲) در میقات باید از خویشتن عبور کرد، دژ نفسانیت را تخریب نمود و در آستانه قصرهای آسمانی درآمد؛ باید از تمامی تعلقات رست، خود را سبکبال کرد. زائر باید تمام منیتهای خود را با لباس خود برکند و در میقات دفن کند، پیمانی صادقانه، عهدی موسایی و پیوندی استوار با خدای خود ببندد که تا به کعبه مقصود نرسد، از پای نایستد.
ب: اسرار پوشیدن لباس
۱ لباس تقوا
لباس انسان نشان تعلقات اوست. باید لباسی پوشید که رنگ تعلق نپذیرد، لباسی که با آن هر لحظه شاهد مرگ آرزوها و تمنیات خویش باشیم؛ بی رنگترین رنگها رنگ سفید است، سفیدی احرام نشان دهنده رنگ باختن تمامی رنگ هاست. بی رنگی نماد پاکی، طهارت، سادگی و صداقت است. سالک، رنگ خدایی دارد (صِبْغَةَ اللهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً)؛ (بقره ۱۳۸) در این لباس، نام، نشان، شهرت، مقام و ثروت جایگاهی ندارد. محرم با انسان هایی مواجه است که همه با او هم رنگ اند و همه با یکدیگر یک رنگ اند. دریای انسانها تنها یک فریاد دارد و آن رفتن به سوی خداست. لباس احرام بدین معناست که نباید غریبه را به جای دوست گرفت، باید با اغیار بیگانه و تنها با دوست نشست و از شیرینی مجالست او کام گرفت. زائر در میقات مهمان خداست. او نباید از تار و پود دنیوی نزد خدا چیزی ببرد؛ یعنی باید لباسش ندوخته باشد. لباس احرام به معنای پوشیدن لباس تقواست که گمشده هر انسانی است: (لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ). (اعراف ۲۶)
۲ کفن
پوشیدن لباس احرام یادآور کفن است. لباس احرام انسان را متوجه مرگ، قبر و جهان دیگر میکند؛ لباس احرام انسان را برای سفر ابدی مهیا میسازد. هنگامی که انسان از قبر برمی خیزد، خود را با کفنی ساده و سفید در حضور حق مییابد. کفن دوخت و دوزی ندارد، لباسی ساده است، همراه با تکلف و زینت نیست، اینها خصوصیات لباس احرام است. راهی پیش پای انسان جز کوچ کردن نیست و باید تنها سفر کرد. (وَلَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّة). (انعام ۹۴)
تنها با رخت و لباسی ساده باید به کوچستان غربت رفت. خود را باید برای روزی مهیا کرد که نه پای رفتن است و نه اختیار ماندن. زمانی که حاجی احرام بست و به میقات رفت و به خدا لبیک گفت، باید با خود تنها بشود، با خویشتن خلوت کند و با تن پوشی سفید همچون کبوتران آماده پرواز گردد تا بیرنگ و بی نشان اوج گیرد و در عشق یار ذوب شود. لباس ساده احرام انسان را به یاد بت شکن تاریخ میاندازد؛ زائر باید با تبر عبودیت و اخلاص بتهای درون خویش را بشکند و بر زمین ریزد.
۳ جامه معنا
خداوند در حدیثی قدسی فرموده:
«الْکِبْرِیَاءُ رِدَائِی وَالْعَظَمَةُ إِزَارِی»؛
«کبریا و بزرگی بالاپوش من است و عظمت زیر جامه ام». (مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۱)
این دو؛ لباس احرام خداست. این دو جامه ساده اند، سفیداند، طاهرند و خدای سبحان با دو جامه کبریا و عظمت مُحرم شده است؛ احرامی که تنزیه ابدی را مختص خداوند کرده است.
سالک هم باید به صفت معنوی الهی درآید و جامه معنا بپوشد؛ یعنی با تکبر برای کبریایی اش شریک نیاورد و با عجب و فخرفروشی به عظمتش لطمه وارد نکند. قلب زائر باید با کمال خشوع و تواضع پوشیده شود و جانش با اوج انقیاد و فقر درآمیزد که نجات و رستگاری از آن انسان خاشع و منقاد است. اگر خدای سبحان با دو اسم «کبیر» و «عظیم» بر سالک زائر تجلی کند، او کبر خویش را از دست داده، قلبش مطیع و منقاد میشود و در این صورت دو جامه احرام بر او برازنده میگردد.
منبع: اسرار عرفانى عمره، نوشته محمّدتقى فعالی